مادرش خیلی صمیمی گرفت بغلم کرد
و پسره منو میدید که حالم بده خیلی ناراحت بود
منتها جراحی من جراحی ی
داخلی بود جراحی دندون داشتم من فکر نمیکردم این که بگم اینجوری نگران شن
اومدن خلاصه
مادرش فقط یه بار گفت من فکر کردم چی شده پسرم گفت عمل کرده
ترسیدم
منم با خودم میگم لابد جوری گفته بود پسره به مادرش که فکر کرده تو رخت خوابم