چهل پنجاه روزه کات کردیم
پریشب با ی پسر دیگه رفتم دیت
دیت که نه در حد ی دور زدن ساده تو ماشین
بعدش ک برگشتم خونه حالم خیلی بد شد یکی دو ساعت گریه کردمو به اون اقا گفتم از لحاظ روحی شرایطشو ندارم
و تمام
حالم خیلی بد بود زنگ زدم ب اکسم مثل همیشه پر انرژی جوابمو داد گفتم میخام ببینمت تروخدا. گفت کار دارم با دوستام بیرونم ماشینمم نیست الان برای چی گریه میکنی چرا اینجوری شدی تو بااااز؟ چرا باید یاد من بیفتی وقتی با کسی دیگه رفتی بیرون؟مگه کاریت کرد گفتم نه روانم بهم ریختس نمیتونم دست خودم نیست حالم بد میشه یه دور زدن ساده رو نمیتونم گفتم نمیتونم نمیخام میخام مال تو باشم...
گفتم در خونتونم صبر میکنم تا بیای گفت صبر نکن مواظبم باش بابام خونس دم در میبینتت جرت نده:)