داستان یکم طولانیه اگه حوصله ندارید ببخشید ❤
یک دوستی دارم که الان تقریبا ۶ سال میشه که باهاش دوستم و مثل خاهره برام کم نذاشته و فقط یه مشکلی که داره اینه که زیاد نمیبینمش فقط پیام میدم و پیام میده و دوستم خیلی خیلی ادم حساسه و کلا مذهبیه خیلی اینجوری بگم
یه خاهر داره که از من کوچک تره و الان دبیرستانه ، توی دبیرستان خاهره دوس پسر داره و میره بیرون باهاش و قرار میزاره و همه دوستاش هم میدونن ، یکی یهویی جلوی من اسمشو گرفت و دربارش حرف زد ، بعد من کاری به کارایی که خاهره میکنه ندارم ولی درباره ی دوستم که خاهر خودش میشه خیلی حرفا زده گفته خاهرم دیوانس و مث روانیاست و اصلا نمیشه تحملش کرد من میخام زودتر از خونمون برم نمیخام اونجا باشم ببینمش ، حقیقتا دوستم اینجوری نیست من خیلی زیاد میشناسمش کلا باهاش در ارتباطم و اتفاقا خیلی خاهرش رو دوست داره اصلا اجازه نمیده کسی اسم خاهره رو بیاره . حالا از وقتی که این حرفا رو شنیدم حالم بده ولی میترسم به دوستم چیزی بگم و این وسط برای من بد شه
ولی اینکه آبروی دوستم داره میره با حرفای خاهرش خیلی بده همه میشناسنش و الان اینجوری یکی دربارش بگه واقعا بده من نمیدونم باید چیکار کنم
دوستی ۶ ۷ ساله دیگه مثل خانواده ی ادمه ، من حالم از این حرفا بد شده خیلی زیاد ، نمیتونم تحمل کنم یکی اینجوری بهش بگه واقعا دلم گرفته نمیدونم باید چیکار کنم .
به دوستم بگم خاهرش چی گفته دربارش؟
چون اگه اینجوری ادامه بده خیلی برای دوستم بد میشه
واقعا ضربه میبینه
نه فضولم نه بیکار ، فقط اینکه دوستم خیلی برام مهمه خیلی خیلی خیلی زیاد ...