امروز با شوهرم رفتیم قصابی و فروشگاه یکم برای خونه خرید کنیم نزدیک بود ماشین نبردیم، وای یجوری دستامونو نگاه میکردن که هم خجالت کشیدم و هم ناراحت، همش میگفتم الان یکی که نداره ببینه چی میگه توی دلش، چی از ذهنش میگذره، کلی غر زدم سره شوهرم گفتم چرا ماشینو نیاوردی
کاش انقدر گرونی نبود همه راحت میتونستن هرچی میخوان بخرن، آدم اونطوری هرچی میخرید و هرچی میخورد باخیال راحت بود 😔
هم شوهرم هم خودم واقعا اعصابمون خورد شد،وضعمون طوری نیست که بخوایم کمک خاصی کنیم به کسی ، چون ما اطراف تهران هستیم اینجا از همه قشری هست پولدار فقیر متوسط