خانومها من تازه امدم سر خون زندگیم ی برادر شوهرم دارم از من 3سال بزرگتره از شوهرم کوچیکتر و مجرده اصلا باهاش راحت نیسم همش میخوام باهام حرف بزنه همه میاد نزدیکم. میشنه تاحالا هم اینم بگم چیزی ازش ندیدم اما من خوشم نمیاد صمیمی بشم ی مدته شوهرم ک خون نیس سرکار میاد خونمون واقعا کلافه شودم خیلی معذب میشم همش میاد چیزی میگیره حرف. میزنه میخواد خودشو باهام صمیمی کنه خودمم روم نمیشه بگم وقتی شوهرم خونه نیس نیاد خونمون بنظرتون زشته ب شوهرم بگم بهش بگه باز میترسم اشتباه برداشت کنه راستی اینم بگم بعضی وقتها قبل اینکه شوهرم بیاد میره واقعا ادم معذب میشه بنظرتون ب شوهرم بگم یا نه؟
حتما بهش بگو
بله حتما بگید و مانع بشید درست نیست شوهرتان نیست بیاد
شاید میخواد درباره کسی باهات حرف بزنه(کسی ک دوسش داره)معمولا برادرشوهرا از این کارا میکنن.اگه خواهر نداشته باشن مخصوصا. با زن داداش احساس راحتی میکنن
آره به همسرت بگو دوست ندارم با داداشت صمیمی بشم و میدونم اون به چشم خواهرش به من نگاه میکنه ولی من معذب میشم
ببینم تو زندگی از هیچی جز خدا نترس خدا هم خوشش نمیاد شما تنها باشید
ببینند
اره بایدبایدبه شوهرت بگی
تااون خودش یه حرکتی بزنه
تازه وقتی میادخونتون دروبازنکن
خودش میره
اگرم کفت چراباز نکردی بگونتونستم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
