جان من، دختر من ۵ سالشه
فکر میکردم اگر یکساعت نباشم زمین و زمان رو بهم میدوزه
یه شب قهر کردم و رفتم دوسه ساعت خونه ی مادرم تا کمی آروم بشم و برگردم
وقتی اومدم بستنیشو خورده بود، شام از بیرون گرفته بودن خورده بودن، بغل باباش دراز کشیده بود داشت پلنگ صورتی میدید
اومدم رد بشم، گفت اه مامان برو کنار داریم کارتون میبینیم😐😐😐😐😐