2777
2789

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

سلام این ماجرا برمیگرده به ماه رمضون پارسال...من شب زود خوابیدم بعد به مامانم و بابام گفتم که واسه سحر بیدارم کنن میخوام روزه بگیرم..بعد خوابیدم،ساعت حدود ۴خورده ای بود که یهو از خواب بیدار شد(نه اینکه از خواب بپرم..فقط همینطوری آروم چشمامو باز کردم) دیدم یه مرد قدبلند با لباس سفید و مرتب و موهای کوتاه و شونه شده و اینا خیلی عادی و معمولی بدون هیچ لبخند یا اخمی همینطوری داره نگام میکنه..در اتاقمم باز بود اون توی راهرو بود 


بعد خیلییی ترسیدم حتی نتونستم جیغ بزنم یا صدا کنم از ترس..فقط چشمامو بستم و دوباره باز کردم بعد دیدم دیگه نیست بعد دیگه فقط رفتم مامانم و اینا رو بیدار کردم تعریف کردم واسشون اونا هم گفتن شاید خیال بوده اما واقعا واقعی بود خیلی واقعی 


اما خیلیی واقعی بود خیلیی حتی الان هم خیلی واضح یادمه قیافشو اما نمیدونم چی بود اصلا خیلی دلم میخواد بدونم چی بود شما میدونین چی بود؟




ببین عزیزم کسایی که خودشون تا حالا همچین چیزی عجیبی رو ندیدن شاید گفتن تو براشون خیال و خواب و توهم باشه ولی منی که با چشمای خودم حتی راه رفتنشو دیدم حرفتو باور میکنم. من خودم بچگیم ی سری سایه های سیاه میدیدم که زود از کنارم رد میشن یا حتی خود مامانم وقتایی که من خواب بودم دیده من اومدم آشپزخونه سلام دادم بهش رفتم حیاط گف حتی در باز نشد قشنگ از لای در رد شدی. اما اکثریت طرز فکرهای مختلفی دارن بعضیا میگن جنه، بعضیا میگن روح، بعضیا میگن امام زمان، بعضیا میگن عزرائیل با شایدم چیز دیگه باشه نمی‌دونم ولی هرچی هس خیلی ترسناکه😫

ببین عزیزم کسایی که خودشون تا حالا همچین چیزی عجیبی رو ندیدن شاید گفتن تو براشون خیال و خواب و توهم ...

مبدونی آخه این اصلا ترسناک نبود

فقط خیره نگام میکرد 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز