دیروز رفتم خونه بابام اینا اینم با مامانش اینا رفت باغ شب ساعت ۱۱زنگ زد نیم ساعت حرف زدیم
گفت تو باغم نشستم تو صندلی همه نوع آماری رو داد
امروز اومدم باغ دیدم تو گوشیش تو مکالمه هاش سیو بود خونه بودبه داداشش گفته بود
بهش گفتم گفتبهت ربطی نداره زد دماغم خورده الان صدا داد
صدامو هنوز در نمیارم چون مهمون هست
حالم خرابه دیگه واقعا تموم شد مگه چرا دروغ میگفت چی کار کرده تو خونه ؟
چرا زد منو؟
تا حالا اینجوری نشده بود
الانم هی میاد میپیچه به پر و پام که مثلا ببخشم
ولی گفت دیگه تمومه روانی هستی طلاقت میدم
چون اون دروغ گفته روانیم؟
دختری نیستم تحمل کنم امروز بگذره تموم میکنم بره هر کاری میخواد کنه
چیکار کنم الان بنظرتون مشورت میخوام