سلام دوستان. من 1 ساله که ازدواج کردم و 9 ماه هم نامزد بودیم. همسرم قبل ازدواج خیلی اصرار کرد که راضی شدم و بهم خیلی قول ها داد که تا الان هیچکدوم از قول هاش عملی نشده. توی عقد متوجه شدم که سیگاریه با اینکه قبلش تاکید کرده بودم اگه سیگاری باشی ازت جدا میشم. وقتی فهمیدم اول انکار و وقتی قبول کرد ازم 1 ماه فرصت خواست. منم بهش فرصت دادم ولی الان از اون 1 ماه 1 سال و 3 ماه گذشته ولی ترک نکرده. توی عقد به مشکلاتی برخوردیم فهمیدم زمان مجردیش با دختر رابطه داشته و حشیش مصرف میکرده و توی NA ترک کرده. برای عروسی خیلی کمکش کردم و هیچی ازش نخواستم تا بتونه عروسی رو راه بندازه. بعد عروسی به مشکلات دیگه ای برخوردیم برای مثال توی جیبش متادون، قرص ترک اعتیاد و تریاک پیدا کردم که قسم خورد همون یک بار بوده و بهش فرصت بدم! وقتی اومد خواستگاری من ازش قول گرفتم که درسم رو ادامه بدم ولی موقع ثبت نام ارشد زیرقولش زد و نذاشت درس بخونم و باعث شد 20 روز برم قهر خونه مامانم. خیلی بد دهن هم هست و همش فحش‌های ناموسی به دیگران میزنه. برای سر کار رفتنم مدام بهانه میاره با اینکه من موقع عقد شاغل بودم و گفت مشکلی ندارم ولی الان میگه من فکر میکردم تو شعور داری و بعد ازدواج دیگه سر کار نمیری. مدام میگه من نمیتونم تحمل کنم زنم توی محیط مردونه (کارم توی یه اداره دولتی هست) کار کنه نمیتونم غذای دو وعده بخورم نمیتونم و ... و توی تمام فشارهای ناشی از کارم نه تنها کمکی بهم نمیکنه بلکه سوهان روحم شده از طرفی سر ماه که میشه میگه کمکم قسط بده برا چی سر کار میری؟ باید کارت یه نفعی برا من داشته باشه. هرچی میخوای باید خودت بخری و .... یه ویژگی دیگه هم که داره اینه که خیلی بهم گیر میده اصلا نمیزاره آرایش کنم و هروقت میرم بیرون باید کلی سوال جواب پس بدم یه خورده شکاکه وقتی میرم بیرون یه جورایی میاد دنبالم یا بهم میگه میام بهت سر میزنم!
امشب عروسی پسر داییش هست و من گفتم باید بهم پول بدی برای آرایشگاه و لباس و اونم گفت ندارم خودت باید بخری. خلاصه بحث شد و حرفای قبلی رو پیش کشیدیم گفت اگه چیزی ازم نخواستی بخاطر این بوده که من خیلی خوب بودم روت نمیشده چیزی ازم بخوای. اگه برا سیگار بهم فرصت نمیدادی و اونموقع میرفتی بهتر بود و دیگه هیچکدوممون اذیت نمیشدیم. حالا من برا تریاک بهش فرصت دادم یعنی یک سال دیگه هم میخواد بگه نباید فرصت میدادی! من دیشب رفتم آرایشگاه زنگ زده که کدوم آرایشگاهی! بیا بیرون ببینمت منم دیگه قاطی کردهم که این حتی به آرایشگاه زنونه رفتن هم شک داره! اومدم بیرون و گفتم حنابندون نمیام و وسایلم رو جمع کردم برم خونه مامانم. ساعت 10 شب اومده منو به زور ارایش میکنه که بریم جشن. منم با چشم اشکی و یه ذره آرایش رفتم که همه فهمیدن ناراحتم. موقع برگشت از جشن گفت ما به درد هم نمیخوریم برو درخواست طلاق بده ازت خوشم نمیاد و ... حالا من امروز میخوام برا همیشه برم خونه مامانم. مادرمم میگه پاشو بیا. نظر شما دوستان چیه،
با بزرگتر ها مشورت کنید شرایطه سختیه ادم باید از زندگیش لذت ببره نه همش درگیر باشه
وای خانومی با این توصیفات من بودم همون دوران عقد جدا میشدم مگه چن بار فرصت زندگی داریم اخه؟
خیلی متاسفم.......:((هیچی نمی تونم بگم.
دیشب کلی زدم توی سر خودم و وموهام رو از غصه کشیدم. دیگه تحمل ندارم بخدا. امشب عروسی نرم خیلی بد میشه؟
تا بچه نداری یه تصمیم جدی و اساسی بگیر. یا درمان کلی یا تمام
وااای خدا
چطور قبل ازدواج نشناختیش؟؟ این آدم چه ویژگی مثبتی داشت که زنش شدی؟؟!!
چطور قبل ازدواج نشناختیش؟؟ این آدم چه ویژگی مثبتی داشت که زنش شدی؟؟!!
این که همش خصوصیات بد بود یعنی هیچ خصوصیت خوبی نداره؟؟
تنها ایراد من توی این زندگی این بود که نتونستم بخاطر این کاراش بهش محبت کنم. باهاش اکثرا سرد بودم
شاید به خاطر اولین اشتباهش به قول خودت سرد بودی و اون هم این بی علاقگیتو حس کرده دیگه به زندگیش دلگرم و پایبند نیست
به نظر منم عزیزم برو زندگی کردن با همچین مردی عاقبت نداره فقط عمرتو هدر میدی و فردا یه بچه بی گناهم میاد تا دیر نشده جدا شووو امیدوارم که موفق باشی خیلی ناراحت شدم پستتو خوندم من خودم دختر دارم درسته کوچیکه اما همیشه ناراحت میشم از اینکه دختری در عذاب باشه
عزیزم من فکر میکنم باید با مشاور مشورت کنی...اینکه خودش گفته جدا شو یعنی خیال عوض شدن نداره
خصوصیت خوب داره. الان چشم پاکه. توی خوشی بغلم میکنه نوازشم میکنه. برا خرید خونه خسیس نیست فقط دست و دلش نمیره برا من خرج کنه.
مگه با این کارهاش میشه محبت کرد؟ جایزه کارهاش بوده؟ چی باعث شد ازدواج کنید؟ چه ویژگیی درش دیدی؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
24 ثانیه پیش
29 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز