میتونید از داستان آشنایی با رلتون هم بگید،😁
دایی دوستم بود
واسه ما اینطوری بود که دریاره درس حرف زدیم
برای من ب اونجا نکشید اومدم از مدرسه بله برونم بود.💦👋
ما توی عروسی همو دیدیم
و خودم پا پیش گذاشتم
الان ۱۰ ماه ازدواج کردیم 🥺😍
رلم عموی دوستم بود
متاسفم واسه خودم نمیدونم چه کار شری انجام داده بودم که خدا اون مردو گذاشت سر راهم
هیچی تو خیابون منو دید و افتاد دنبالم خونمونو پیدا کرد و چن روز تعقیبم کرد شمارمو پیدا کرد و دوست شدیم بعد ی سالم ازدواج کردیم
با خواهر در به در شده اش سلام علیک داشتیم منو معرفی کرد به خانواده اش
اینجا رمان نیست که با دعوا شروع بشه 😂😂😂دنیای واقعی است😂😂😂
یعنی کسی با دعوا هم آشنا شده؟
دعوا بود سر من شوهرم با دوس پسر سابقم زدن به تيپ و تاپ همديگه بلبشويي بود بياو ببين
من ازدواج اجباری بود برای دوتامون و از اول عروسیمون قهر بودیم بدون هیچ حرفی😑😑الان ولی عاشق همیم ...پسرعمومه
من ازش متنفر بودم. اونم اصلا دلش نمی‌خواست با من باشه😐. بعدا بیشتر همو شناختیم اومد پیشنهاد داد منم دیدم زمین تا آسمون فرق میکنه با اونی که فکر میکردم هست. خیلی مودب و متین بود
اولاش دوست بودیم میومد دردودل میکرد باهام
راجب اکسش حرف میزد
الان ک رلیم هرلحظه به این فک میکنم ک هنوزم بهش فکر میکنه یا نه ک صدرصد بنظرم فکر میکنه
ما با هم دوست بودیم
