تا حالا از مشکلاتم به مامانم نگفتم
دیروز و امروز گفتم برم با مامانم حرف بزنم شاید راهنماییم کنه و اروم شم
همیشه از اینو اون مشاوره میگرفتم
دیروز گفتم با مامانم حرف بزنم
بلند شد رفت گفت از دیروز که اومدی گند زدی به اعصابم سرم درد میکنه بخاطرت موقع خوشی هات رو یادت رفته حالا اومدی پیش من
هیچوقت تو عمرم محبت کلامی و فیزیکی ندیدم ازش چیکار کنم
اخه من بجز اون کیو دارم😔
چی بود مشکلت؟
شاید بد بوده یکم عصایش بهم ریخته
ولی حق داری نباید اینجور برخورد کنه🥺♥️
بیا همین جا حرف بزن
پس فردا میکوبه دردودلاتو تو سرت
هعییی منم ک کلا حسی دیگ ب مامانم ندارم
😄
درکت میکنم☹
چ میشه کرد
شوهرت یا مادرشوهرت یا خواهری ک باهاشون بشه درد و دل کرد نداری
چه تو ذوقت زده. حالا مامان منم برعکسه هی میخواد مشکلاتمون رو از زیر زبون من بکشه. اما من اصلا نمیگم مشکلات فقط برای مطرح با مشاور دانا و صالح
اینجا بگی ک بهتره
مامان منم اینطوره مشکل رو ک بهش میگم عصبی میشه اما اصلا ب روم نمیاره و راهنمایی میکنه
ولی دیگ شب خوابش نمیبره از نگرانییییییی و استرسسسسس بعدشم معده درد میگیرهههه
نه مادرت و نه هیچکس دیگه درد و دل نکن اینجا بیا بگو
من ک هیچی ب مامانم نمیگم یا میکوبه همونو تو سرم یا همه جارو پر میکنه جلو دونفر دیگه هم آبرومو میبره
