حالم خیلی بده الان دوماهه عقدم و شوهرم خوبه ولی خو خانواده دخالت زیاد میکنه چون شوهرم دانشجوعه و ماهی فقد ۶ تومن حقوقشه و نمیخاد از پدرش کمکم بگیره و خودش خرجیمو بده نمیتونه زیاد واسم خرج کنه البته الان
فعلا ب فکر شغل دومشه بم میگه درکم کن
خو من درکش میکنم ولی خانواده میگ باید خرج کنه ک قدرتو بدونه اخر گشنه بار نیاد و برات خرج نکنه تو زندگی هم
حساب از خودم دارم ولی واسم پول نمیزنه میگ پولو میخای چیکار چیزی لازم داشتی باهم میریم تهیش میکنیم یا نمیدونم به خط چشممو ...گیر میداد یخورده ولی بعدش اروم شد
اونروز رفتم بازار گفت بجز من با کسی نرو گفتم خو عروسمونو خاهرمه دوست دارم برم قرار نیست ازدواج کردم محدود باشم گف محدودیت نیست من خودم استرس میگیرم ممکنه کسی مزاحمتون ش هییییی
برا همون من رفتم بازار مبلغی ک خودم داشتم بس نکرد واس خریدم خیلی ناراحت شدم ک اگ تو کارتم پدل بود الان میتونستم خریدمو کنم ولی خو ....
الان همسرم ناراحته ازم و دیشب تا ساعت ۶ غروب ازم خبر نگرفت بعد زنگ زد و دعوامون شد و الان ازش خبری نیست نمیدونم چیکار کنممممم زنگ زدم چند بار جواب نداد ب مامان باباشم زنگ زدم گفتن نیست خونه اخرش دوباره زنگ زدم بهش خاموش کرده بود گوشیشو
اخه من چیکار کنم نمیدونم چیکار کنم بلبام میگ عادت نده بهش تهش براش هعی بمالی اما دلم واسش تنگه بدجور اخه شوهرمه نمیخام ناراحتو اذیت ش😔🥺