منو رون بالاخره ازدواج کردیم🥰😍🥰 من شدم هرماینی ویزلی به کوری چشم حسودایی که راضی بودن من با مالفوی ازدواج کنم ولی با عشقم نه🥴😏 در ضمن هری داداشمه خجالت بکشید و اینقدر نگید کاش باهم عروسی میکردید شوهرمو خواهر شوهرم ناراحت میشن😡😡 در ضمن سوالی داشتید بپرسید اگه آقاییم اجازه بده با کمال میل جواب میدم چند تا چشم نظرم برای اینه که عشق منو آقاییم چشم نزنید👁️👁️👁️👁️👁️
بخدااا بعضی روزا حس خودکشی میگیرم..احساس میکنم نمیتونم بدون مامانم باشم...خاطراتش ..صداش ..عدالت پختناش ..وااای میخوام بمیرم از دلتنگی ...آخه چقد ظلمه این مرورگ...فکر اینکه دیگه مادرم کارش تو این دنیا تموم شده ..فکر اینکه تا ابد دیگه مادری نیست دورهمی با مادر نیست درد و دل با مادر نیست میخواام بمیرم...آنروز کلی ضجه زدم بخدا که خدایااا نه دنیاتو میخوام نه آخرتت و .فقط ماااادرم و میخوااام ..کوووو جواب ..التماس هر کس و کررردم جوابی نبود
بخدااا بعضی روزا حس خودکشی میگیرم..احساس میکنم نمیتونم بدون مامانم باشم...خاطراتش ..صداش ..عدالت پخت ...
بخدا منم همینم.قشنگ میفهممت .اما میاد تو خوابم میگه ببین مونا من هنوز دوست دارم من هستم.بعضی روزا خیلی حالم بد میشه.یه بار بابام مریض بود پول نداشتیم تو بیمارستان حس کردم مادرمو یه لحظه دیدم.۳۰ میلیون پول بیمارستان بود رفتم صندوقداری گفت یه خانم حساب کرده...۳۰ هزار فقط بدهکارید.ببین گلم معجزه میکنن یاداوری میکنن پیشتن
مامان ببخشید...نمیدونستم اخرین باره بغلت میکنم...نمیدونستم اخرین باره که بهت میگم دوست دارم.واسه همه غمایی که تو سینت گذاشتم منو ببخش.
زیااااد ..اینقد التماس خداااا کردم.اینقد چله گرفتم.اینقد التماس'چهارده معصوم کردم تک تک شون ..دیگه ...
فدای دلت بشم من.به این اعتقاد دارم بعضیا روحشون مجدد وارد جسم جدید میشه شاید خواسته متولد بشه.حتی مادرم تو خواب جزئیات عملش رو به خواهرم گفته بود چون زیر عمل فوت شده بعد ما که از دکتر شکایت کردیم دیدیم علت فوت همونایی بود که مادرم گفته بود
مامان ببخشید...نمیدونستم اخرین باره بغلت میکنم...نمیدونستم اخرین باره که بهت میگم دوست دارم.واسه همه غمایی که تو سینت گذاشتم منو ببخش.
فدای دلت بشم من.به این اعتقاد دارم بعضیا روحشون مجدد وارد جسم جدید میشه شاید خواسته متولد بشه.حتی ما ...
نادر منم یهووو شد نمیدونیم سالم و سلامت شب او بیمارستان با هم غدا خوردیمدقرار شد صبح من بیام کارای ترخیص'و بکنم ..صبح دکتر قلب اومده برا ویزیت و امضا ترخیص.. دو تا قرص'داده و مادرم تا ظهر تمام...البته مامانم به علت دیگه بستری بود ...دو هفته قبلش تمان آزمایشات واسکن قلب'و ...همه چی عااالی و سالم ..داغش پیرمون کرد ..داغون شدیم .بیمارستان هم کلا زیر بار نرفت .کلا پرونده رو عوض کردن .مادرم مادرم مادرم حسرتش موند برامون..جطور رفت ..جطور غریبانه و مظلومانه جون داد..خدایا صبح بیدار شد منتظر بود مرخص بشه بیاد خونه اش ..رفت خوابید تو قبر...درررد درررد درررد زجررر زجررر زجررر تا آخر عمرم...کاش عمرم کفاف نده به این غم