بچه ها مادر شوهرم امشب دعوت کرده بود ما و بقیه بچه هاشو بعد من چون بچم مریض بود و هنوز کامل خوب نشده قبول نکردم گفتم یه دفعه بقیه هم مریض میشن بعد شوهرم به بهانه این که با پدرش کار دارهاز بعد افطار رفته هنوزم نیومده من خیلی دلم گرفت آیا حق با منه با اون که دوست داره پیش خانوادش باشه
خب دیگه... حالا شوهرت رفت... ناراحت نشو ... نشده تو با بچه خونه مامانت باشی شوهرت نباشه؟
ساقیا ته استکان هایت نمیگیرد مرا.... لطف کن از دور بعدی پیک لیوانی بریز.... نه شراب راز میخواهم نه جنس اونوری... از همین سگ مزه های تلخ ایرونی بریز...🥂
نه اگه نیاد نمیرم من مجبور بودم نرم خونه مامانش نه که نخوام
اشکال نداره.... خونه مادرش رفته دیگه..
اومد هیچی نگو هیچی نپرس نقطه ضعف نشون نده...
بعد دیگ هیچ وقت دعوت نمیگیرنت میگن فلانی ک نگران بچشه...
اتفاقا بگو خوب شد رفتی آفرین
میدونم تو دل ناراحتی ولی امشبو بگذرون فردا برات عادی تر میشه
ساقیا ته استکان هایت نمیگیرد مرا.... لطف کن از دور بعدی پیک لیوانی بریز.... نه شراب راز میخواهم نه جنس اونوری... از همین سگ مزه های تلخ ایرونی بریز...🥂