چند ماه پیش رفتم فرمانداری شهرمون یه پسره سرباز بود اونجا شمارشو داد گفت هر وقت مشکلی داشتین توی این مرکز بهم بگین کمکتون میکنم منم از اونجایی که خیلی خوش بینم به همه چی  شمارمو دادم گفتم شاید اینجا کارم گیر کرد ازش کمک بگیرم بعد ها دیدم استوریام ریپلای میکنه چراغ سبز نشون میده بعد پیام داذ که من از شما خوشم اومده قصد دوستی هم ندارم قصدم ازدواجه منم از اونجایی که اسم فامیلم میدونست میترسیدم جوابش بدم  یروز گفت من خودم خونتون پیدا میکنم میام با مادرت صخبت میکنم بفهمی قصدم خیره منم خر شدم جوابش دادم گفت بیا بریم بیرون باهم حرف بزنیم اخلاق هم دستمون بیاد این حرفا هی من رد میکردم اوم پیله میکرد دو سه ماهی گذشت اخرش به بهونه اینکه من گرسنمه برپ برام غذا بگیر من سربازم نمیتونم برم بگیرم دلم سوخت قیول کردم اونجا بود که اومد تو ماشینم نشست  دستم گرقت میخواست ازم لب بگیره منم هی خودم میکشیدم گفتم نکن نکن بعد که رفتک خونه بلاکش کزدم و همه وی تموم کردم سه ماهی گذشت دوباره با یه شماره ناشناس پیام دادو منم خر شدم باز جوابش دادم گفت بیا بیرون ببینمت بخدا دست بهت نمیزنم یه چند باری رفتیم بیرون بار پیله شد بهم که اره دوست دارم چرا نباید دستت بگیرم همیشه بهم میگقت چقد سفتی  همونجا عصبانی شد گفت تو شوهرک کنی به شوهرت نمیدی من دوباره قهر کردم جوابش ندادم کان کردیم حالا دوباره پیداش شده میگه میخوامت پیامشم الان میزارم براتون توروخدا کمکم کنین که ایا واقعا میخواد یا قصدش اذیته اها اینم بگم که یبارم گفت بهم دل نبند ما قرار نیست ازدواج کنیم اخریم براس همین دیگه کلا گفتم من نمتونم ادامه بدم اینم بگم همش درخواست ....+18 میکرد اخرشم گفت میخواستم امتحانت کنم اسکرین شاتم میزارم