همسر سابقم..

چه مثل همیم....میدونم منم همچین چیزا خیلی شنیدم...

منتها فرقش اینه من هفت هشت سال زندگی مشترک داشتم 

الان با اینکه با مردی ازدواج کردم که دو دختر داره و ایشون هم جدا شدن...

خیل حالم بهتر از وقتیه که با همسر سابقم بودم

امروز سر سفره افطار بودیم به دختر کوچیکه همسرم تشکر کرد که بابا ممنون اجازه دادین برم اردو شهربازی منم گفتم بابات مثل گنجه با ارزشه قدرشو بدون .... دخترهمسرم که کلاس اوله گفت مامان شما طلای این گنجی خیلی با ارزش تری ....

دلم میخواست این صحنه ها رو همسر سابقم میدید میگفت کسی باهات ازدواج نمیکنه بکنه هم مرد بچه دار و بدبختی هست

حضور این مرد بچه دار با دو فرشته ش برای من خیلی‌ با ارزشه با وجود سختی های زندگی...  همسرم و دخترانش برام هدیه و لطف خدایی هستن 

این حست طبیعی هست اما جایی بازگو نکن 

هرکی پرسید از علت طلاقت نه ابراز خوشحالی کن نه ناراحتی بگو برای هم نبودیم بذار خواستگار بیاد خونتون حتی اگر نپسندیدی جواب رد بده

با خانواده بیشتر باش با وقارتر از قبل باش رفت و آمد ت رو حواست باشه رفتارت طوری باشه که حرف برات نباشه امیدوار به آینده باش رابطت با خدا بیشتر از قبل باشه بهش توکل کن 

من خیلی امیدوار به خدا بودم میدونستم دستمو میگیره و دوستم داره.... مطمئن باش خوشبخت میشی عزیز 

راستی منم تا مدتها همسر سابقم تو ذهنم بود اما بفکر ایندم بیشتر بودم طوری رفتار میکردم که انگار نبوده و همسرم رو عاقلانه انتخاب کردم .

غصه نخور گلم خدا خیلی بزرگ و مهربونه بهت قول میدم سر نماز صبح از ته دلم واسه خوشبختیت دعا کنم قشنگم

ممنونم سلامت باشین...

قطعاً این زندگی هم سختی های خاص خودشو برام داشته و داره اما چون همسرم و بچه ها الحمدلله خوبن...سعی میکنم شاکر خدا باشم

لطفاً برام دعا کنید بتونیم همیشه روابطمون رو خوب نگه داریم....

شما هم ان شاءالله خوشبخت و عاقبت بخیر باشین 

خدارو شکر که اینقدر عاقل و فهمیده هستن

میدونم حس سختیه خصوصاًاین مورد که طرفت بزنه زیر کاسه و کوزه با وجود مشکلات رفتاری از جانب خودش... بعد انگشت اتهامش سمت شما باشه

برو خوشحال باش که باهاش زیر یک سقف نرفته بودی

من الان تموم خوشحالیم اینه که ازون بشر بچه دار نشدم دو سقط داشتم اونم از بچه بدش میومد..اما من دنبال بچه دار شدن بودم 

میگم خدا خیلی هوامو داشت یکیش بخاطر این مسئله هست

شما هم خدا دوست داشته که نذاشته با این بشر بری زیر یک سقف بهتر خوبه حداقل مغز اون معیوب شد والا شما هم مثل من بزور خودتو پای اون زندگی میخواستی نگه داری چون طرفتو دوست داشتی.... برو گلم شاکر باش از فردا روحیت رو عالی بگیر اینهمه لطف خدا نصیبت شده مثل من هفت هشت سال زندگی نکردی مریضی نکشیدی سقط نداشتی تحقیر نشدی با مریضی جدا نشدی که بعد بهت بگن هیچکس نمیگیردت بگن فلانییکسال تنهایی زندگی نکردی و یک سال و نیم بلا تکلیف نبودی... خدا اینارو برات نخواسته عزیز برو گلم شاد باش و شاکر و بنده خوبترین برای خدا باش که اینهمه هواتو داشته 

مطمئن باش خوشبخت میشی 

لایق باشم حتماً عزیزم   

راستی سوره یس رو که تو پستای قبلی گفتم به نیت ازدواج حتماً بخون ، خوشبخت باشی.

با این چیزهایی که تو این تاپیک گفتی

کاملا مشخصه شوهرت میدونسته خیلی وابسته اش هستی

شک نکن زیر سرش بلند شده بوده و قطعا کیس های زیادی داشته

دعا میکنم یه همراه خوب سر راهت قرار بگیره

بعد جدایی هیچی نگفت یه پیامی زنگی حلالیتی؟

عزیز به این فک کن اون نخواستت پس ات زد 😑 ببین الان سرش کجا گرمه تو نشستی غصه اونو میخوری بکش بیرون از گذشته سر خودتو گرم کن لباسای خوب بپوش دوست پیدا کن برو باشگاه برو کافه نشستی کنج اتاق معلومه هر طرفو میبینی یادش میفتی سرت گرم شه راحت فراموش میکنی بعد بگرد دنبال یه کیس عالی یکی که آدم باشه مرد باشه