بچه ها حدود هفت سال پیش طبیعی زایمان کردم. و امسال ک بچه دومم بدنیا اومد میترسیدم طبیعی زایمان کنم با وجود اینکه دکترم گفت زایمان راحتی داشتی یعنی سیر پیشرفت خوب بود . درد طبیعی کلا یادم رفته بود فقط ی صحنه هیچ وقت یادم نمیره انقددددد دردم شدید شد ک ب چهره ی نگران و پر از اشک مادرم نگاه کردم و با خودم گفتم یعنی مامان تو انقد برام درد کشیدی. چشمم پر از اشک شد خواستم خم بشم دست مادرم رو ببوسم ولی اونجا روم نشد . بعدی هم سزارین شدم و تمام دردای طبیعی ک یک جا میکشی .سزارین بعدش کم کم میکشی فهمیدم هر دو زایمان درد و سختی داره و همه ی مادرا سختی کشیدن. بعدش شیردهی. بعدش مریضی و ... شما چ‌کاری برا مادرتون میکنید که شادشون کنید
سز بودمو دردی نداشتم
مادرم فوت شده
یه ساله بهش قول دادم یه خردکن برات میگیرم.هنوز نخریدم براش بیچاره😂
متاسفانه دورم ازش و خیلی غصه دارم که کاری براشون نکردم
دمت گرم آفرین بر این مرام و منش شما 👏👏👏👏
من برای این شعور و درک تون سر تعظیم فرود آوردم و به پا ایستادم ،الهی که خیرش بیاد برای زندگی تون 🍃🍃🍃
منم ازش دورم کار به کنار دوست دارم ببینمش از ماه محرم سال قبل نمیبینمش
منم ازش دورم از شهریور پارسال تا الان دیگه ندیدمش حتی عیدم نتونستم برم
هیچ کاری هم از دستم بر نمیاد
امیدوارم فقط آه نکشه
بعد اونوقت پدر شوهرم که هرچی بدی تو دنیا بوده رو در حق من کرده الان سه ساله دارم نگه داری میکنم
نمیدونم این چه امتحانیه که نمیتونم یه قدم برای مادرم بردارم ولی برای کسی که چشم دیدنشو ندارم باید همه کار بکنم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
