من خیلی وقته شبا دیر میخوابم
همش به خاطر غم و خشم و ناراحتیه
میدونی دوست دارم بخوابم با خیال راحت ولی ذهنم همش منو یاد اتفاقای تلخی که برام افتاد میندازه
و حرفای تلخ و تندی که از همسر و خانوادش قبل طلاق شنیدم آتیشم میزنه. میدونی خیلی اذیت شدم تو اون زندگی
آدمم آدم من نبود
حامی نبود
با من رفیق نبود رقیب بود
مشاور میگفت با اطمینان خیلی دوستم داره شوهرم ولی من میخندیدم به حرفش... چون دوست داشتنش رو نمیتونستم ببینم. رفت جوری که انگار من هویج بودم