گفتم چرا زنگ نزنم ،گفت مامانم میاد پیشم تا تنها نباشم ،گفتم خب مامانت ک بارها بهم زنگ زده با هم حرف زدیم چ مشکلی داره ؟ دید هر چی میگه دارم ی چیزی میگم ک منطقیه
ی ساعت بعد زنگ گفت من ی زن رو چند ماهه صیغه کردم آخر صغیه مونه ،من ب تو دروغ نمیگمم تو هم درکم کن ،منم سکوووت فقط گوش میدادم
جالبترش این بود ک میگفت حالا ک چند روز پیشمه میترسممم تورو از دست بدم قسمت میدم تو بگو من چ کار کنم
منم گفتم خب بهتون خوش بگذره
موندم چرا همچنین موجوداتی سر راه من قرار میگیرن
بعدشم بلاک و از همه جا حذف
(اینو اضافه کنم قبلا هم چند ماه ولش کردم باز از بس معذرت خواهی کرد
با مشاور هم حرف زدم ک باز راهش بدم بیاد تو زندگیم
با نظر مشاور راهش دادم )