زنداداشم اهل آرایش نیست خواهر شوهرم همسرش اومدن خونه مامانم فامیل هستن زنداداشم هم بود رفت آرایش غلیظ کرد اومد دقیقا نشست روبه روی شوهر خواهر شوهرم باهم احوال پرسی کردن خدا شاهده بعد که رفتن زنداداشم ناراحت شده گفت شوهر خواهر شوهرت بهم گفت قشنگی چرا دعواش نمیکنی تو روی من غیرت نداری 😐😐😐😐😐😐😐😐😐😑😑😑😑😑😑😑😑😑
بچه ها اصلا من شوهر خواهر شوهرم راحت نیستم برم بهش بگم چی....
زنداداشم قشرق کرد هرچقدر خاستم بگم چرا جوابشو ندادی خودت مادرم گفت باید سکوت کنی این حرفا خوبیت نداره گفته بشن
تو شوکم هم رفتار شوهر خواهر شوهرم
هم زنداداشم
هم از مادرم عصبانیم تراست حرفم بزنم تو فشارم
هم ناراحتم واسه خواهر شوهرم
دیوونه شدم
یک بارم بفرمایین شما تازه شروع شده بود ماهواره نشون میداد
بعد جایی دعوت بودیم ... عموی شوهرم گفت بعد شام حالانمره بدین از یک تا ده به غذا
منم برداشتم گفتم عمو بریم تو اتاق بریم تو اتاق دیدم بنده خدا هیچی نگفت سرشو انداخت پایین ... یکم که فکر کردم دیدم چه حرف بدی گفتم به مرد نامحرم 🫤
ولی منظور من برای امتیاز دادن بود ..آخه تو بفرمایین شام میرن تو اتاق امتیاز میدن🫤🫤
😬😮💨😮💨🥲🥲
خخخخخخ وای امان از این دفعه اولا 😬😭😅😄😄
منم رفته بودم عکس از دندون بگیرم ازون تکی ها .. یه چیزی گذاشت تو دهنم گفت محکم گاز بگیری
منم محکم گاز گرفتم گفت آخ دستم ... الان که نگفتم وقتی دستمو درآوردم منظورم بود 😵💫😠😠😠
یک بارم رفتم عکس کلی از فک بگیرم .. یادم نیست خانمه چی گفت من اشتباه متوجه شدم .. یه چیزی بود باید چونمو میزاشتم رو اون .. منم نمیدونسم..
اون چیزی که باید چونمو میزاشتم روش به زور دهنمو وا کردم بره تو دهنم خانمه گفت چیکار میکنی چونتو بزار روش 🥲
