برای اولین بار بی هیچ ترسی از اینکه سردی تو نگاهش ببینم توی چشماش زل زدم حرفای زیادی رو دلم بود اما ترجیح دادم فقط برای اخرین بار توی چشاش نگاه کنم ...
وقتی وکیلم داشت دفاعیاتم رو میخوند که بتونم حقمو بگیرم برگشتم و زل زدم توی چشاش دوتا دونه اشک به درشتی مروارید چکید وافتاد رو لباسم اما ناراحت نبودم داشتم بهش میگفت منم خوب نگام کن۱۵سال کنارت بودم بی اینکه منو ببینی...هربار صدات کردم جوابی نشنیدم..چه شبایی که منتظرت نشستم وزل زدم به ساعت ونیومدی ..من بوی تورو از لباسای چرکت میگرفتم وقتی میشستمشون همیشه مسخرم میکردی مگه ماشین نداریم بادست میشوری منم بهونه میوردم به دلم نمیشینه اما دلم میخواست خودم لباساتوبشورم و بوی تورو استشمام کنم...
منم که هیچوقت نخواستی باسلیقه خودم برات آشپزی کنم همیشه به سبک مادرت واونجورکه تو خواستی پختم..
ساعتهایی که مال من بودی با پدرومادرت تقسیم میکردمت وباقیش مال رفقات بودی... قتی میومدی که من ازخستگی وتنهایی خواب بودم...
روزها وماهها وسالها منتظر یک کلمه بودم از دهنت بشنوم دوستت دارم حتی الکی حتی به دروغ...هیچوقت یه هل پوچ ازت طلب نکردم میدونی چرا منتظربودم خودت برام بخری.
تولدها وسالگردها و...گذشتن هیچکدوم برات ارزشی نداشت..
همیشه خسته بودی هیچوقت باهم فیلم ندیدیم هیچوقت به خرید نرفتیم هیچوقت سفر نکردیم اخرین سفرمون ماه عسلی بود که دعوامون شد وگفتی لیاقت نداری ...
بعدش تو بودی ورفقات تو بودی ومادرت تو بودی وپدرت وبعدها هم بچه ها...هیچوقت فکرنکردی همین بچه هامو از کی دارم شب عروسی دخترت گفتی تنها شدی اما پس من؟
روزی که پسرمون راه افتاد گفتی تکیه گاه پیدا کردم یک عمر دلخوشی دارم اما پس من چی؟
تمام من سالها وقف تو بود وندیدی یه شب خسته شدم وگفتم من میخوام جدابشم برم پی زندگیم یه گوشه همه گفتن چقدر بی محبت چقدر نالایق عجب مادری!
کسی نگفت چی بهش گذشت که خسته شده؟
باید زن باشی بفهمی در حسرت یک بوسه بی دلیل بودن
در حسرت یک آغوش گرم وخستگی در کردن چیه..
زن که باشی میفهمی وقتی غذات باب دل شوهرت نیست وازت غذاهای مادرشو میخواد. وقتی هیچوقت اولویت اولش نباشی یعنی چی.
همه رو میخواستم فریاد بزنم اما این بغض لعنتی همیشگی راه گلومو بست وهمش خلاصه شد تو یه نگاه سرررد وبی حساس که دیگه توقعی از شوهرم نداشتم چون دل بریدم...
عجیب بود برام ولی یه حس تلخی تو چشاش دیدم که دیگه خیلی دیر بود و من رفتم که امضا کنم دوتا خط موازی که سعی کردم به هم برسونم جداشن وبرن پی زندگیشون.