از صبح رفته پیش دوستاش خوش گذروندن تا ۱۲ شب اومد اونقدر خورده بود تلو تلو میخورد گفتم نمیخام این زندگی رو گفت برو بیرون از خونم همین الان برو مادرم خونمونه گفت اون هم بیرون میکنم خوش اومدی خیلی وقته نمیخامت
گفتم بهش منم نمیخامت
میدونی بدبختیم چیه بچمو ازم میگیره میگه میرم زن میگیرم هر سگی باشه از تو بهتره
میدونی سختی من تو چیه اینکه برم دلم پیش بچه اینکه نرم هر روز بیشتر از دیروز خرد میشم
البته بین حرفهاش گفت تو میدونی من تورو میخام و نمیتونم ازت بگذرم
گوه خورد البته
مامانمم خونمومه دارم منفجر میشم اومدم تو حیاط سیگار میکشم بلکه آروم بشم از یه طرف میگه برو از یه طرف میدونم اگه برم درحد مرگ عذابم میده بین موندن و رفتن گیر کردم البته بیشتر مواقع باهم خوبیم اما امشب بدجور دلم شکسته