2777
2789

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

::)

منم بچگی کردم 

ولی از ۱۲ سالگی بدبختیام شروع شد

و ۱۴ سالگی وارد دنیای زنانگی شدم ، اما دشوار💔😞

ࡅ߳و ࡅ߳ܝ̇ߺܣߊ ߊ‌حࡅ߳یߊ‌ܥܼܢ ܦ̈ܠܥ̣ߺ ܩܝ̇ߺی...❥   ﮼‌بی‌حسیِ‌مُطلق‌نسبت‌به‌همه‌چیز...                                           « غَریبه های زیادٓی میبینَم ك رِفیق ترینم بودَن!                 ایمانتان‌بویِ‌گناه‌میدَهد..    

من درسخون بودم تا سال آخر دبیرستان معدلم ۱۹ بود ولی چون هیچ کتاب تستی چیزی نداشتم کنکور قبول نشدم ودیگه نرفتم البته کسی هم تشویقم نکرد که بخونم یا برم دانشگاه

من هم بچگیمم تباه شد هم نوجووونیم .. کلاس ششم ک بودم با یه دختر خانومی رفیق بودم همکلاسی همه میگفتن باهاش رفت و آمد نکن از لحاظ پوشش بامن خیلی فرق داشت کلی ارایش و لباسای جلف میپوشید اون موقع ک من ۵۰۰ تومن پول تو جیبی داشتم ایشون تراول مدرسه میاورد اخرش فهمیدم دختر خرابیه باهاش بزور قطع رابطه کردم بعد اون از کنار هرجمعی رد میشدم فکر میکردم راجب من صحبت میکنن فک میکنن منم دختر خرابیم مشاور رفتم کارم شده بود گریه هرکی تو خیابون  پوزخند میرد میگفتم با منه میخندیدن میگفتم با منن کسی با دست نشونم میداد دلشوره میگرفتم میگفتم خانوادم بفهمن بدبخت میشم خودرنی کردم مریض شده بودم توهم گرفته بودم😭😭😭کلی درخاست دوستی داشتم میشستم باخدم میگفتم اینا فک میکنن خرابم اومدن سمتم تا ۱۶ سالگی این توهم داشتم ینی فک نکنم روزی نشد ک من گریه نکردع باشم  همون ۱۶ سالگی هم با ییگی  آشنا شدم و ازدواج کردم خشحال بودم میگفتم این راجبم  فکر بد نمیکنه کل خانوادم ناراضی بودن الان تازکیا حس میکنم اعتیاد داره بخدا بدبخت از من نیست حداقل بعضیا بچگی کردن نووجوونیشون راضی نیسن یا برعکس 

پدرم فوت شده بود پدرم گاوداری داشت دبیرستان که تموم شد تا به خودم اومدم دیدم توی گاوداری کار میکنم تنهایی حتی مادرم هم دیگه کمکم نمی‌کرد یا همش دعوا و غرغر که خودم ترجیح میدادم تنها کارکنم تا دعوا بشنوم همون سال نامزد کردم خونه نامزدم بیرون حق نداشتم برم چون من نبودم کی میخواست کارای گاوداری رو انجام بده زورم نمی رسید خوراک گاو رو بردارم به زور می کشیدم دنبالم می بردم گاوها رو می دوشیدم وقتی نامزد کرده بودم فشار عصبی روم بیشتر شده بود هم از طرف مادرم هم نامزدم .

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792