من دارم برا ازمون استخدامی میخونم بعد چون احتمالش پایینه قبول شم. ب شوهرم گفتم ب خانوادش نگه من میخونم. ازطرفی خواهراشم شرکت کردن نمیخوام فک کنن من چقد زیاد میخونم چون برا دانشگاه رفتنم ی بار خواهرش تیکه انداخت چرا انقد میخونی قبول نمیشی. اخه اون خبر نداشت من کار خونه میکردم و واقعا نمیرسیدم خوب بخونم فقط میگفتن فلانی داره کنکور میخونی همه جاهم پر کردن. حالا الانم گفتم پر نکنن و قبول نشم. ب شوهرم گفتم نگو. عصری رفته پیش مادرش اومده میگم مادرت خوب بود؟ چه خبر؟ میگه هیچی احوالتو میپرسید منم گفتم برا ازمون میخونه. وااای میخواستم سرمو بکوبم ب دیوار. مامانشم همینطوررررر دهن لقه. الان خیلی عصبانی ام چیکار کنم از دست اینااااا