ازدواجم سنتی بود با پسر دایی مامانم ازدواج کردم
همو نمیشناختم مادرش منو دید و پسندید
کلی تعریف از پسرش ال است و بل است
دوجا کار میکرد موقعیت شغلی و از همه چیز و از همه لحاظ خوب بود فقط یکبار تو دوران نامزدی خواهر بزرگش بهم گفت ک بهش بگم ولخرجی نکنه
دقیقا چیزی ک من تا اون لحظه اش ندیده بودم
تا وقتی ک ازدواج کردیم
ماجرا تازه شروع شد