2777
2789

مادرشوهرم خیلی وابسته منه .. منم همینطور..خانم خیلی خوبیه.. اما یه اخلاق بدی داره خیلی هوله و اینکه وقتی از چیزی ناراحته با آدم خیلی بد حرف میزنه .‌ منم همیشه به دل نمیگرفتم .. اما چند روز مونده به عید گفت نمیرسم خونه تکونی کنم و .. گفتم من عصر میام میبرمت خرید ساعت ۵ .. خلاصه چون خیلی خسته بودم خودمم درگیر کارای خونه .. یادم رفت ساعت ۶ و نیم یادم افتاد .. زنگ زدم اونم خیلی عصبانی و ناراحت گفت نه نمیشه نمیخاد بیای .. من تعجب کردم گفتم چی شده آخه گفت مگه قرار نبود زود بریم گفتم خوب چیزی نشده هنوز آفتاب هست خلاصه پاشو مثل بچه ها کرد تو یه کفش که نمیشع خودم میرم اصلا نمیرم فردا شاید .. منم دیدم زیادی خرف میزنه برای بار اول تک زندگیم گفتم هرجور راحتی خداحافطططط .. دلم خنک شد 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خلاصه تا شب عید شد که طبق هرسال ما میرفتیم خونه اش من یه همسرم گفتم یه تماس با من نگرفته منم نمیام .. اونم گفت من پیش مادرم میرم و اونو تنها نمیزارم .‌ البته بگم خواهر و برادرم خونه ما مهمان بودن.. خلاصه شب عید شوهرم رفت و دو ساعت بعدش که ما خواب بودیم اومد.. از فرداش من باهاش زیاد صحبت نمیکنم و اونم همینطور و کلا عید دیدنی و همه چی کنسل .. 

خواهر گلم شما از اول خوبی کردی پس خرابش نکن .چون ازت توقع داره یجوری دل خودشو واست لوس میکنه اشکالی نداره شما ببخشو باهاش اشتی کن .اونم مثل مادرته ...الان ک هست خوبی کن و قدر بدون فردا روزی نباشه هی حسرت نخوری ک چرا این کارو کردم و چرا اون کار نکروم ...زندگی خیلی کوتاه پس تا میتونید خوبی کنید ک خدا جواب خوبیاهاتو میده مطمعن باش

من هیچ وقت هیچ چیزی رو تو زمان خودش تجربه نکردم ..همیشه خدااا حسرت چیزای ک ارزوشو داشتم بدلم گذاشت .....الان دیگ هیچی برام مهم نیس هر اتفاقی ک بیفته .....تمام تلاشمو میکنم اونای ک دور اطراف من هستن ب چیزای ک میخوان برسن ..تمام خودمو وقف میکنم تا دلی شده ی ساعت شاد بشه .چون همیشه لبخندم رو لبم خش شده 💔😥برام دعا کنید هرکی ک امضامو میخونه فقط محتاج کسی نشم 😭

شوهرم شب عید با من صحبت کرد که بیا بریم من میدونم حق با تووه اما اون بزرگتره .. اون بهم گفت اصلا با لحن آرومی با تو صحبت کرده .. گفتم اهان حالا که اینطور شد بریم .. رو درو بگه اینو .. شوهرم گفت هرطور میخوای زوری نیست میخوای نیا .. اینو گفت گعنم نمیام فکر کنم شوهرم ترسید من بیام اونجا دعوا بشه .. چون من رو دروغ خیلی حساسم

خواهر گلم شما از اول خوبی کردی پس خرابش نکن .چون ازت توقع داره یجوری دل خودشو واست لوس میکنه اشکالی ...

اخه بخدا ۷ سال من بخاطر اون اومدم غربت .. یکبار رو حرفش حرف نزدم فقط یکبار هم سر چیزی بحثمون شد خیلی آروم گفتم مامان من بخاطر شما اومدم غربت برگشت خیلی با بی احترامی گفت چرا بخاطر من بخاطر پسرم اومدی عزیزمممم.. خیلی خجالت زده شدم 

خلاصه تا شب عید شد که طبق هرسال ما میرفتیم خونه اش من یه همسرم گفتم یه تماس با من نگرفته منم نمیام . ...

خب اینکه خوبه خودش تنها رفته تو رو تحت فشار نذاشته تو هم که نرفتی عصاب خانواده شوهرتو به هم ریختی که متوجه بشن که تو ناراحتی الان باید تو مهربون باشی با شوهرت چون اونا وقتی ضوهرت رفته خونشون حسابی پرش کردن باید ورق به نفع خودت تغییر بدی😁

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792