2777
2789
عنوان

جوک 😄

71 بازدید | 1 پست

یه شب دیر وقت از سر کار برمیگشتم، راه میانبر رو انتخاب کردم و از قبرستون بزرگ روستا رد میشدم .

وسط راه سه تا خانم به طرفم اومدن و گفتن خیلی میترسن و اگه میشه همراهشون برم تا سر جاده.


منم گفتم باشه و با هم راه افتادیم.

بعدش وسط راه من گفتم : 

ترس شما رو میفهمم ، حق دارین بترسين

منم قدیما،اون وقت ها که هنوز زنده بودم از اینجا میترسیدم

باید میدیدید چطوری میدویدن

(برگی از خاطرات یه ادم مریض) 😂😂

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792