خسته ام و هیچ مرهمی برای دلم نیست حتی خسته ام که توضیحی بدم همه ی زندگیم حسرت خوردن زندگی دیگرونه که چرافلانی اینقدرخوش شانسه وخواهان داره ومن بدبختم اونی که کار خوب داره ومستقله ودرامدشوخرج خوشی های خودش میکنه ومن بدبخت بایدتوبدبختی خودم زندگی کنم یاشوهری دارم که هیچ تلاشی برای خوشی وخوب زندگی کردنم نمیکنه یامحرم اسراری ندارم که بتونم باهاش دردودل کنم