خوش ب سعادتتون
ما دهن روزه خونه بودیم از آشپزخونه رفتیم تو اتاق از تو اتاق اومدیم جلو تلوزیون
پارسالم همین طور سال قبلشم همین طور و سالهای قبل ترش هم به همین منوال
تاپیک اخرم بیاین
قراربود خونه بمونم چون شوهرم سرکار بود دیگه حوصله نداشتم باکسی جایی برم مامانم اینا هرچی اسرار کردن گفتم نمی یام دیدم اول صبح داداشم دمه دره مجبورم کرد برم خیلی خوش گذشت
بد بود اینقدر باد و سرما اومد مثل هرسال نبود
ما از دیروز رفته بودیم
نه شیراز بد بودااا از اون بداااش هم
ولی خب اره من که راحت نشسته بودم بابام که پشت فرمون بود عصبانی بووود کارد میزدی خون نمی اومد داداشم هم همینطور
چه بسا بدتر کلا متنفرم از ترافیک
ولی من و مامانم مشکلی نداریم از مسیر لذت می بریم همیشه 😂
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
21 ثانیه پیش
21 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
