خیلی ناراحت شدم. مادرشوهرم اینارو عید دعوت کردم. اونم اومد جواب دعوتمو بده. گفت بخاطر فلان(یه دلیل خیلیی مسخره) نمیشه بیاین خونمون شام درست کنم بریم بیرون(پیکنیک طور)
بعد برعکس اون شبم هوا سرد شد. باد میومد. هواام ابری بود. هواشناسی هم زده بود بارون. هی میگفتیم چیکار کنیم چیکار نکنیم یههههه کلمه نگفت خب نریم بیرون دیگه بیاین همین خونه باشیمو چون هوا اصلاا خوب نبود
دیگه رفتیم. سرماا به کنار. همین که شامو کشیدیم بارون اومد. باورتون نمیشه تو بارون نشستیم شام خوردیم درسته شدید نبود ولی خیلی مسخره بود بارون داش میریخت
تو غذا
خیلییی ناراحت شدم اینهمه زحمت کشیده بود شامودرس کرده بود ینی فقط مشکل حضور من تو خونش بود؟
موضوع اینه که این دفعه اولش نیس
خانم خیلی خوبیه ولی اصلا دوس نداره برم خونش شاید هر چهار ماه به زووور بریم
اینسری حس میکنم بهم توهین شد.دعوت نمیکرد خیلیییی سنگین تر بود
دلم میخواد به همسرم حرف شد بگم. شما بودین میگفتین؟