خاطره اولین پریودی!؟

۲۵ روز خونریزی داشتم مثل چی😐

تازه ماه رمضون بود روزه ام گرفتم

روم نمیشد به مامانم هم بگم😐

#یک_عدد_دهه_هشتادی_اسکل🥲

منم کاش حس شادی قبلا تو وجودم بود الان سه صفحه خاطرات اون شب و میگفتم

صبح پاشدم میخواستم برم مدرسه دیدم یه لک قهوه ای هست منم که از پریودی چیزای ترسناکی شنیده بودم که مثلا لباست کثیف میشه و خیلی میاد و فلان ، پیش خودم گفتم پس این اون نیست و اهمیت ندادم تا سه روز. دیگه هم نشدم تا دوماه بعد 😂

صبح بیدار شدم رفتم دستشویی خونه عموم بودیم بعد دیدم تر.شحم صورتیه شک کردم بعد همونجا تو دستشویی گریه کردم بعدم رفتم به مامانم گفت اونم کلی بم تبریک گفت و نوار بهم داد و کمکم کرد😂✨

من اول راهنمایی بودم وسط روز دیدم یه لخته ازم اومد به زنداداشم گفتم راهنماییم کرد ولی تا سالها نه مامانم چیزی ازم می‌پرسید ونه خودم چیزی میگفتم حتی نوارهامم خودم قایمکی میخریدم😐

من میدونستم چیه. قبلش یکی ترشحاتم شروع شده بود. خوته دوستمون بودیم با مامانم حس کردم . اومدیم خونه رفتم توالت دیدم خون . به مامانم گفتم نوار داد . مامانم خیلی ناراحت شد چون سنم کم بود دوس نداشت قدم کوتاه بمونه

وای دقیقاااااا

منی که ۱۵ سالمه الان هم مهمونی شهرستانم و به شدت استرس دارم، دعا کنین فعلا چیزی نباشه

غروب بود رمضان بود کلاس نهم بودم 

بعد داشتم با گوشی بازی می‌کردم به شدت دلم درد گرفت 

پا شدم رفتم دستشویی خون میومد انقد ساده بودم نمی‌دونستم چیه گریه م گرفته بود گفتم مامانم فرش مونم خونی شده بود 

دیگه گفت به بابام رفتیم نوار بهداشتی گرفتیم و هر ماه آه و ناله های من شروع شد 😅😂😂

میدونستم پریودی چیه مدرسه برامون توضیح داده بود خیلی ریلکس از مادرم پد گرفتم و اره

بعد ۱۳‌ بدر بود 

خونه مامان بزرگم بودیم

رفتم سرویس

خیلی ترسیده بودم 😰😂

من همیشه بابام عصرا برمیگشت خونه اونروز که اولین بار بود من پریود شده بودم ظهر اومده بود بعد من تو دسشویی بلند گفتم واااای مامان خونن😂😂 اومد بم پد داد و رفت 

اولین بار افتضاح بووووود من اصن نمیدونستم چجوریه فق شنیده بودم ی مرضی ب این اسم هس::::/

شب ۱۳ بدر که برگشتیم من پریود شدم 

و اولش ترسیدم گفت این چیه 

بعد کلی گریه کردم مامانم خواب بود نفهمیدم صبح دیدم بله مثل اینک پریودم بعد مامانم فهمید رفت برام نوار خرید بهم یاد داد چجوری بذارم بعد بهم  خوراکی موراکی داد خلاصه کلی بهم رسید من خیلی ناراحت بودم گریه میکردم 😐

بعد مامانم گفت این یه چیز طبیعه هم میشن