خونه مامانم دوره امروز با شوهرم اومدم خونه مامانم ک یکی دو روز بمونم و خیلی هم خونه مامانم رو دوست دارم الان شوهرم گفت برای یک هفته شاید بره شمال با رفیق هاش بهمم گفت ک کجا ها میره سوغات چی بیارمو این حرف ها حس منفی هم ندارم ک بخواد بره اشتباهی کنه فقط نمیدونم چرا خوشحال نیستم دعا کنید ناراحتم نکنه همینجوریشم افسرده هستم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
بنظرم مردا به تنهایی نیاز دارن...ولی اگه بهش اطمینان نداری نزار بره
گفت من آنقدر فکر ذکر کار سختی زندگی دارم یعنی حق ندارم برم تفریح یکم برای خودم مرد هستم این حرف ها منم گفتم برو اما ناراحتم نکنی چون یک جایی رو دوست ندارم بره گفتم اون سمت ها نری گفت نه و مجبور نیستم ک بهت توضیح بدم ک کجاها میرم با کی میرم اما بهت میگم ولی ترسی ندارم😐البته زر میزنه بنظرم ترس داره ک میاد توضیح میوه....شایدم من اینجور فکر میکنم