2777
2789
عنوان

بهش میگم دلم بیرون میخاد

| مشاهده متن کامل بحث + 969 بازدید | 87 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

انگار اصن نیاز نداره منو ببینه

ت هم بهش نگو،اصلا بهش رو نده😑


کاربری سوممه ناجوانمردانه تعلیق شدم 🔪اسم کاربریای قبل:لواشک_ترشک ۹۸ با من در نیفت!!!!🤬 البته بیفتی هم چیز خاصی نمیشع😐😂(نی نی یار،جان عزیزت دست از این سر کچل من بردار)😑اخلاق بضی از نینی سایتیا :(تاپیک ها:وای جورابم پاره بود پیش همه ابروم رف چیکااار کنممم.. دومین تاپیک: اعتماد بنفسم کمه...سومیم تاپیک: احساس میکنم حالم بده....چهارمین تاپیک:از ترس زلزله خوابم نمیبره... پنجمین تاپیک:از دست شوهرم خسته شدم... ششمین تایپک:مادرشوهرم ایشالله بمیره راحت شم..و نظر های بعضیا(اوا عزیزم عکستو بزار ببینم واقعا ب صورتت میاد جورابت پاره شه) یا(میشه عکستو ببینم بدون عکس نظر نمیدم)یا(وا چرا حالا ی عکس بزار شاید بخاطر صورتته)یا(عکستو بزار ی‌ لحظه بعدش پاک کن ببینم ب صورتتم این ترست تاثیری گذاشته خلاصه هیچی دیگ خسته شدم از تایپ بقیشم خودتون میدونین   کاربری دست دو نفره
بخدا روانی شدم ینی چی ینی نمیخای منو ببینی؟ هیچچچچ نیازی نمیبینی ک منو ببینی؟  دیشب حالم بد ب ...

باهاش صحبت کن همینارو بهش بگو نیازاتو بهش بگو بزار در جریان باشه ببین چیکار میکنه مردا یکم خنگن تو این چیزا باید خودت بهش بگی

تحمل کن فردا شب برو یا میخوان آخر شب یا صبح دم سحر برین بیرون که غذافروشی ها بازن برای سحری قنادی ه ...

اخه مشکلم اینه انگار برا دیدن آقا باید از قبل نوبت بگیرم

اصلا دلم میخاد هرروز ببینمش چرا اون اینجوری نیس

باهاش صحبت کن همینارو بهش بگو نیازاتو بهش بگو بزار در جریان باشه ببین چیکار میکنه مردا یکم خنگن تو ا ...

الان بش پیام دادم جواب نداده 

مجدد پیام بدم اینجوری ی کم ضعیف نشون میدم

اخه مشکلم اینه انگار برا دیدن آقا باید از قبل نوبت بگیرم اصلا دلم میخاد هرروز ببینمش چرا اون اینجور ...

فهمیدم مشکلتو

بهش رک حرفتو بزن بگو من اینجوری اذیت میشم بالاخره سهمی تو زندگیت دارم 

میتوان با پنجه های خشک ...                                             پرده را یک سو کشید و دید ...                                              در میان کوچه باران تندی می بارد ...  کودکی با بادبادکی رنگی .‌. ایستاده زیر یک طاقی ...  گاری فرسوده ای میدان خالی را ....       با شتابی پرهیاهو ترک میگوید....                                   آری... میتوان بر جای ماند                                                                    
ینی چی بخدا عصابم خورده مگه صاحب مجلسه ک افطار باااااید باشه اونجا ی ذره درک نداره دلمم نمیخاد زی ...

دقیقا میفهممت ن ببین خو همیشه ک درگیر نمیشن بلخره وقت ازادم دارن اینجور ادما انگا اصلا ذوقشو ندارن 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز