دوستان افراد خانواده من هر کس یه رازی از خودش داره
همه راز های همو پنهان میکنن از همدیگه چون راجب خانوادمونه
حالا این وسط من از هر عضو خوانوادم یه دوتا رازی دارم
با هر کدوم حرف میزنم یاد رازهای اون یکی میفتم
یه جورایی باعث معذب شدنم شده از اونجایی که یکی از دیگری تو خوانوادمون بدش میاد حس میکنم این خانواده که خیلی دوش داشتم داره از هم میپاشه نمیتونم چیزی بگم نمیتونم کاری کنم فقط در حال تماشا هستم که هر کدوم دارن کجا میرن فرق من با کوچیکترن عضو خوانوادم که دو سالشه اینه که من همه چی رو میدونم ولی اون نمیدونه بهش حسادت میکنم نمیفهمه چه سیلی داره تو خانوادمون رخ میده