اول اینو بگم که من پدرم کارگر بوده تو خونواده ای بزرگ شدم که خوب میدونم قناعت و پس انداز چیه
وقتیم که شوهر کردم شوهرم پس اندازی نداشت الانم بعد شیش سال داریم تو خونه پدر شوهرم زندگی می کنیم منم هیچ وقت زندگی رو سخت نگرفتم نه ولخرجی داشتم همیشه هم پس انداز کردم امسال عید برا دل خودم ناخن کاشتم از اولشم ناراضی بود شوهرم الان میگه دیگه نکار بجاش پس انداز کن راستش ناراحت شدم یکمم دلم شکسته از طرفی هم می بینم راست میگه تو این گرونی این چه کاریه.
الان واقعا نمیدونم چیکار کنم اگه ادامه بدم میترسم هر روز زندگیمون بشه دعوا اگه نکارم میترسم عادت کنه که همیشه کوتاه بیام چه کنم؟