درک میکنم
من دوران نوجوونیم گربه ام باردار بود تازه باردار شده بود
بعد از فرط علاقه هی این گربه رو بغل میکردم محکم فشارش میدادم...مامانم چند بار هشدار داد که این حیوون حامله اس نباید بهش فشار بیاری ولی من واقعا درکی از شرایط بارداری و سقط و این مسایل نداشتم
خلاصه چه دردسرت بدم یه روز که گربه ام رو در آغوش گرفته بودم و میبوسیدمش و فشارش میدادم این حیوون یهو شروع کرد به تندتند نفس کشیدن و ناله کردن...ترسیدم گذاشتمش رو زمین و تقریبا یکی دو ساعت بعد بچه هاش سقط شدن... تا مدت های زیادی منم عذاب وجدان دتشتم، هنوزم که یادم میفته ناراحت میشم ولی خب دیگه...من که نمیخواستم اینجوری شه، من فقط میخواستم به گربه ام محبت و عشقم رو انتقال بدم ولی این اتفاق افتاد...کاش به توصیه و هشدار مامانم توجه میکردم...
ولی خب این اتفاق باعث شد بیشتر به حیوونا نزدیک شم،براشون وقت بذارم،نیازهاشون رو تا جایی بنیه مالی و فیزیکیم اجازه بده تٱمین کنم.و...
شما هم سعی کن زیاد بهش فکر نکنی...یه مشت گندمی ارزنی چیزی برای پرنده ها بریز عزیزم به نیت کفاره یا اصلا به نیت انجام عمل نیک در حق حیوانات
ببخشید طولانی شد♥️