اول بگم که سنم کم بود مزدوج شدم وخیلی خجالتی بودم😅
مدل ازدواجمم سنتی بود.
روزاشنایی و خواستگاریم همش نیمرخم سمت شوهرم بودبعد که قرار شد بریم تو اتاق حرف بزنیم من داشتم با خودم فکر میکردم چی بگم ، خواسته هام چیه، اون چی میگه ،شوهره ورداشت گفت اول یه رخ کامل بده از روبرو ببینمت منو میگی مثل لبو شدم کلا همه چی یادم رفت یعنی یه وضعی بود😂😄
این شد که هیچی نگفتمو به راحتی ازدواج کردیم😎😀