خیلی سال من با خواهرم دوتایی زندگی میکردیم الان یه ماهه ازدواج کردم اومدم سر زندگی خودم خییییلییی دلم تنگش میشه با اینکه روزی دوبار بهش زنگ میزنم. زیاد دوست نداره بیاد شب بمونه خونه م بعضی وقتا میاد شب میره خونه خودش. شما چجوری کنار اومدین با دوری؟
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
سی سال وابستگی و کنار هم بودن خیلی سخته. کاش یه شوهر براش پیدا میشد از اقوام شوهرت یا همسایگان ...
اون خواهرم انقد مظلومه اصلا دوست نداره ازدواج کنه الانم تنها شده بیچاره من دوتا گربه داشتم تو خونه دیگه نیاوردمشون با خودم چون اون تنها میشد با اونا دلش خوشه دیگه. فامیلم نداریم