ما با عشق زندگیمونو شروع کردیم
ولی بعضی اوقات کاری میکنه از خودم بدم بیاد
مجرد ک بودم خونه مامانمینا خیلی روشن و دلباز بود. شمالی بود. خونه خودم جنوبیه. ظهرم تاریکه. لامپا خاموش باشه فک میکنی شبه. من حالم خوب نیست وقتی میبینم همه جا تاریکه.
شوهرمم هی میره از لامپا کم میکنه. بعضی هاشونو خاموش میکنه. تا الان چن بار بهش گفتم دلم میگیره نکن
ولی باز الان داش میرف از خونه بیرون یه لامپ خاموش کرد، از نور کم شد. انگار من ادم نیستم خونه. باهم بحث کردیم میگ پول برق میاد
حالم از خودم بهم میخوره.
میخوام بهش بگم پول برق میترسی زیاد بیاد به بابام میگم اون حساب کنه. حداقل دخترش اینقدر زجر نکشه بخاطر دوتا لامپ. تا یه ذره بهش بر بخوره ولم کنه.
به بابام بگم ک پا میشه میاد منو ازینجا میبره کلا. خیلی حساسه،