چند وقت پیش برای اولین بار میرفتم پیش یک دکتر مشاور خب احساس کردم نیاز دارم به این. تو اتاق انتظار نشسته بودم. خانم منشی یک خانم حدودا پنجاه و خرده ای سال بود. تپل. سفید. چشمای مشکی روشن. هی هم لبخند روی لبش بود. وقتی نشستم پیش دکتر اولین چیزی که توجهم رو جلب کرد بی مو بودن دکتر بود. باور میکنید اولین چیزی هم که بصورت بی ربط و شاید هم باربط ازم پرسید این بود که اقای حیدری چرا موهاتو کوتاه نمیکنی!؟ تو دلم گفتم خب بهتر از تو ام کچل! کی میشه زن این؟
اصولاً این بلندی موهام همه خودمو اذیت نمیکنه. همه بهم میگن کوتاه کن. همه!
دکتر یک سری سوالات تکنیکی ازم پرسید. مثلا اینکه شبها چه وقت میخوابی؟ خوراکت چطوریه؟ و چیزهای دیگه. در مورد مجرد یا متاهل بودنم هم پرسید. جواب دادم. در خصوص میل جنسی هم. خب اونم جوابی که لازم بود دادم تا اینکه ازم پرسید چشم چرونی هم میکنی!؟ گفت گاهی اوقات بله. خب لابد میخواست به چیزی برسه. نمیدونم چی ولی در ادامه پرسید آخرین باری که نگاه یک خانم کردی کی بوده؟ منم گفتم ده دقیقه پیش. ببخشید اقای دکتر منشی شما رو دید زدم.
دکتر باحالی بود. چون گفت اون زنمه. دوتایی باهم زدیم زیر خنده. خودش بیشتر از من خندید. حدود یکساعت حرف زد. پنج دقیقهای یکبار هم بی جهت میخندید!