سلام دوستان ،توروخدا راهنماییم کنین ،مامانم خیلی به زندگی من حسادت داره،امروز خیلی رک و راحت گفت از شوهرت بدم میاد و خیلی بهش بی احترامی کرد منم با دهن روزه دم اذان از خونش اومدم بیرون،با اینکه شوهر من اصلا بی احترامی نکرده بهشون هیچوقت ،ولی خیلی از حرفای مامانم ناراحت شدم،چرا بعضی مادرها رفتارشون اصلا شبیه مادر نیست،خیلی دلم شکسته از حرفاش،همیشه با بی احترامی هاش ناراحتم میکنه
خیلی کنجکاو شدم ببینم دقیقا چی گفتن که میگین از حرف امروزشون شاخ درآوردین؟!شاید اگه بدونیم چی ...
عزیزم من ازدواج دومم و شوهرم واقعا مرد خوبیه ،با اینکه بچه دارم از زندگی اولم و حضانت ندارم شوهرم همه جوره حمایتم کرده هم منو هم بچم،خونوادمم وضع مالی خوبی ندارن شوهرم خیلی کمکشون میکنه ،مامانم میگه شوهر تو چون مهندس خودشو میگیره چون وضع مالیش خوبه کمک میکنه فخر میفروشه در حالیکه شوهرم اصلا اینحوری نیس وهنیشه احترام مامان بابام داشته و من شرمندشم،مامانم حسادت داره به من ،امشب گفت اصلا خوشم نمیاد از شوهرت حالمو بهم میزنه رفتاراش
یه مدت نروشده دو سال نه مناسبتی بهش زنگ بزن نه خبر بگیر نه برو خونش بذار بفهمه رفتارشبد بوده حکایت م ...
هربار میبخشم عزیزم و میرم دلم نمیاد ولی بخدا الان یکسال مامانم خونه من نیومده اصلا یادم نمیاد برای من جایی مادری کرده باشه همیشه پسراش براش الویت دارن با اینکه اصلا بهش اهمیت نمیدن