خانما من و خواهرم ازدواج کردیم راه دور بابام هم کاسبه خیلی خونه نیست
مادرم حدودا پنحاه سالشه .
همش میگه حوصلم سر رفته .دلم گرفته تنهام .ماهم نمیتونیم همیشه بریم اونجا هم خواهرم شاغله هم من
ب تظر شما چه کاری براش راه بندازم توخونه ک بتونه انجام بده و سرشم گرم بشه اهل کلاس و کارای گروهی و ایناهم نیست 🥴
دار قالی براش درست کنید
خیاطی
بوتیک و روسری فروشی تو خونه
یا بره باشگاه دوست پیدا کنن دوره بزارن.. سن زیادی ندارن آخه که خونه نشین بشن
مادرشوهر من اینجوریه همش میگه حوصلم سر میره
جالبه هر وقتم زنگ میزنی خونش نیست
مادر منم زمانی مرتب میگفت
الان هر روز عصر تو محله خانمای سن و سال دار دور هم جمع میشن ،میره پیششون،صحبت و دردو دل میکنه
خدا رو شکر راضیه
بگو صبحها کار خونه بکنن
همه بوستانها و پارکها از این اکیپها داره،کم کم برن آشنا میشن
خیلی روحیه شون ،عوض میشه
بستگی به اخلاقش داره اگ مث مادر من غرغرو باشه هرکارم کنی فایده نداره
ای خدا مشکل منم هس منتها مامان من از من دلخوره ک چرا نمیای اخه منم زندگی دارم ۱۰ روزه عروسی کردم😞خیلی وابسته بودیم
پدرها و مادرها در این سن - که خیلی زیاد هم سن زیادی نیست - دارای روحیات خاصی میشن که باید کاملا اونها رو درک کرد.
من نزدیک همین سن هستم. به همین دلیل با همه وجود درک میکنم که باید طوری رفتار کرد که اونها فکر نکنن دیگه پیر شدن، و به تنهایی پناه ببرن.
این ممکنه بعدها باعث افسردگی هم بشه که دیگه تبدیل میشه به بیماری.
توصیه میکنم اتفاقات جدید براشون بوجود بیارین، دوستان جدید و سرگرمیهای جدید.
