سلام از ابتدای ازدواج تا الان که ده سال و نیمه طبقه پایین خونه مادرشوهرم زندگی میکنیم خونه ۳طبقه است که ما طبق اول زندکی میکنیم وسط مادرشوهرم سوم برادرشوهرم بود که شش ماهی میشه خونه خریدن و رفتن شکر خدا ما هم تونستیم یه خونه بخریم که دو طبقه است یه طبقش بزرگ و خوبه و یه طبقش سوییته و هردو قدیمی و داریم سعی میکنیم بازسازیش کنیم پدرشوهرم سه ساله فوت شدن و ازون موقع احساس میکنم همه دیگه منتظرن ما خونمون را بخریم و بریم یه چیزای ریزه پیزه پیش اوند بین ما و خواهرشوهر بزرگم .مادر شوهرم و خواهرشوهر اخریم با هم زندگی میکنن اون مجرده اما با اینکه داریم بازسازی میکنیم و خونه یه کوچه با خونه مامانم فاصله داره خیلی دوست ندارم بریم هم اینکه پسرن به شدت به عمه و مادربزرگش وابستس اونا هم بهش رسیدگی میکنن و دوستش دارن هم شوهرم هم مادرش هم به ما میترسم بریم خدایی نکرده مریض بشه چون سنش بالاس و به شدت از لحاظ روحی به هم میریزه نمیگم اینحا بدون مشکلات هستم اما خوبی هاش به بدی هاش میچربید البته اینحا برامون کوچیک هم هست و اینکه چون مال شریکیه نمیشه بیشتر بمونیم اما ته ذلم ناراحتم شادی مادرشوهرم شوهرم خواهرشوهرم پسرم و ذر نتیجه آرامش من به هم میریزه من اعتقاد دارم همینکه مادرشوهرم دایم دعامون میکنه با اینکه کار خاصی براش نمیکنیم اما برکتش میاد تو زندگیمون میترسم بریم از غصه طوریش بشه موندم چه کنم به شوهرم هم نگفتم
به این فکرکردبم حتی میشه یکم بزرگترش کنیم اما خب خونه مادرشوهرمدالان بزرگه آخر هفته ها که بچه هاش دور هم جمع میشن و...اون کوچبکه البته فعلا فقط همین تو ذهنمه اما فکر نکنم اون سوییت مناسبشون باشه
[QUOTE=281638111]احسنت به شما عروس خوب اگه خود مادرشوهر تون هم دوست دارن شما بمونید، خوب با بقیه ورثه صحبت کنید و بم ...[/QUOTEبه این هم فکر کردم اما بهشون که بگیم کلی میگن نه ما احاره نمیگیریم و...ولی میدونم ته دلشون راضی نیست