2777
2789
عنوان

رفـتار شوهــرم....

1283 بازدید | 29 پست

ببخشید ک طولانیه 

دیـروز شوهرم زنداداشاش و جمع کرد گف میخام ببرمتون بستنی 

منم بدم اومد چون هر وقت من میگم بیا بریم بیرون میگه پول ندارم یا میگه سرم درد میکنه،یا میگه ماشین دستم نیس 

منم بش پی ام دادم ک من نمیرم دندونم درد میکنه،بعد گف پاشو بیا منم بش گفتم وقتی نمیخورم کجا بیام دندونمم درد میکنه گف پاشو بیا سهمتو میاری خونه هر وقت دندونت خوب شد میخوری 

،گفتم نمیام با زنداداشات برو 

بعد گف پاشو بیا.

بلند شدم رفتیم،بعد از دیشب باهام اصلا نمیحرفه منم واقعا دندونم درد نمیکرد میخاستم بهونه کنم نرم 

ده بار این زنداداشاشو برده یبارم داداشاش منو ببرن 


.

فقط این نیس پارسال کربلا رفتنی باهمه ی زنداداشاش و مامانش خداحافظی کرد با من نکرد و رف،اصلانم ن بهم پی ام میداد ن میزنگید 

ولی هرروز با یکی از داداشاش میحرفید تصویری میگف بده ب زنداداشام ببینم اونا چطورن 

ولی اصلا بهم پی ام نمیداد تا من بش پی ام میدادم ج میداد بعد میگف اینجا خیلی گرمه میخام برم بخوابم 

دیگه تا اینو گف تا وقتی ک بیاد اصلا بهش پی ام نمیدادم ک زنگ زد ب مامانم اینا گف نگار پیشتونه میخام باش بحرفم 

اونم من بهونه کردم نحرفیدم 

الان من چیکار کنم حتی میخام بگم زنداداشات اینو گفتن چرا گفتن و فلان 

میگه گوه نخور 😑

پول داده بود برا عید واس بچه و خودم لباس بخرم 

تا پولای عیدی خودم و پسرمو جمع کردم ب بهونه ی اینکه پول ندارم والا بهت میدم 

بعد اینکه شب پولمو خواستم گف کدوم پول مدرک داری قرض داده بودم الانم پس گرفتم 

من چیکارکنم چ غلطی بکنم 😑😞

تا یچی بش میگم شروع میکنه ب فوش دادن خونوادم 

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

شوهر شما بزرگه یا شوهر اونا؟ امیدوارم هیچ وقت جاری دار نشم😑💔

شوهر من کوچیکتر از همشونه 

ولی خب کوچیک بودن دلیل نمیشه ک همیشه ی خدا پیش من بگه پول ندارم بعد ببره 600 تومن برا اونا خرج کنه 

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
شوهره یا دشمن پولتو بگیر بزن به کولی بازیی

برا من دشمنه برا بقیه بخشنده 

برا من یدونه دمپایی نمیخره برا زنداداشش خریده 

برا پسر خودمون هر چقدر گفتم کفش تابستونی دیدم بریم بخریم نخرید برا دختر داداشش کفش تابستونی خرید 


15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
🤨زنداداش! چجوری بچه دارید! چند ساله ازدواج کردین! انگار داره با اونا زندگی‌میکنه

2 ساله عروسی کردیم 


15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
افتادید به لجبازی  هر دو دارین تلافی میکنید برا هم  بشینید درست و عاقلانه حل کنید اختلاف ...

خب خواستم تلافی کنم زهرمارش بشه 

دو تا لیوان مونده بود تو ظرفشویی زنگ زد ب من سگ چرا اینارو نشستی 

مگ غیر تو سگ دیگه ای تو این خونه زندگی میکنه 

یعنی زهرمارم کرد گفتم کاش نمیومدم خونه مامانم اینا 

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
اعصابم خورد شد  ولش کن بره با همون زن داداشاش زندگی کنه براچی زن گرفته

یه چن ماهی هم میشه نزدیکم نمیشه انتظار داره من نزدیکش بشم 😐

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
😐نیاز ب مشاور دارید

امروز عموم اینا هم برا شام دعوتم کرده بودن نذاشت برم گفتم با بابام اینا برم گف ن نمیخاد جایی بری 

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز