ببخشید ک طولانیه
دیـروز شوهرم زنداداشاش و جمع کرد گف میخام ببرمتون بستنی
منم بدم اومد چون هر وقت من میگم بیا بریم بیرون میگه پول ندارم یا میگه سرم درد میکنه،یا میگه ماشین دستم نیس
منم بش پی ام دادم ک من نمیرم دندونم درد میکنه،بعد گف پاشو بیا منم بش گفتم وقتی نمیخورم کجا بیام دندونمم درد میکنه گف پاشو بیا سهمتو میاری خونه هر وقت دندونت خوب شد میخوری
،گفتم نمیام با زنداداشات برو
بعد گف پاشو بیا.
بلند شدم رفتیم،بعد از دیشب باهام اصلا نمیحرفه منم واقعا دندونم درد نمیکرد میخاستم بهونه کنم نرم
ده بار این زنداداشاشو برده یبارم داداشاش منو ببرن
.
فقط این نیس پارسال کربلا رفتنی باهمه ی زنداداشاش و مامانش خداحافظی کرد با من نکرد و رف،اصلانم ن بهم پی ام میداد ن میزنگید
ولی هرروز با یکی از داداشاش میحرفید تصویری میگف بده ب زنداداشام ببینم اونا چطورن
ولی اصلا بهم پی ام نمیداد تا من بش پی ام میدادم ج میداد بعد میگف اینجا خیلی گرمه میخام برم بخوابم
دیگه تا اینو گف تا وقتی ک بیاد اصلا بهش پی ام نمیدادم ک زنگ زد ب مامانم اینا گف نگار پیشتونه میخام باش بحرفم
اونم من بهونه کردم نحرفیدم
الان من چیکار کنم حتی میخام بگم زنداداشات اینو گفتن چرا گفتن و فلان
میگه گوه نخور 😑
پول داده بود برا عید واس بچه و خودم لباس بخرم
تا پولای عیدی خودم و پسرمو جمع کردم ب بهونه ی اینکه پول ندارم والا بهت میدم
بعد اینکه شب پولمو خواستم گف کدوم پول مدرک داری قرض داده بودم الانم پس گرفتم
من چیکارکنم چ غلطی بکنم 😑😞
تا یچی بش میگم شروع میکنه ب فوش دادن خونوادم