چقدرم دلم برای بغل کردنش تنگ شده🥺💔

😭

روانشناسم آخه به اندازه مامانم دوسش دارم و برای مثل یه خواهر بزرگ تره😭😭😭😭💔💔💔

اره خیلی خوش شانسم که دارمش اما خب خیلی دلم براش تنگ شده🥺💔واقعا خواهر داشتن اینجوریه؟

خیلی🥺💔فک نمی‌کردم آنقدر بهش وابسته شده باشم😔خیلی اشتباهه من یه وقتایی باید چند هفته درمیون ببینمش می‌دونم از پسش برمیام ولی خب دلم براش تنگ میشه😔

خوشگلم گفتم که اینجوری نمیتونم برم😐

ای جااااانم عزیییییزم😍😍😍😍بعضیاشون نه  قطعا همشون چون کمکشون میکنی خیلی حسه خوبی بهت دارن😍

اما دلیل احساس خاصی که من دکترم دارم اینه که حدودی بخوام بگم دوازده تا دکتر عوض کردم و حالم وحشت ناک بد بود خانوادم مونده بودن چیکار کنن چون هیچ دکتری نمیتونست کمکم کنه یعنی جوری بودم که روم نمیشه اینجا بگم (اما در خواست دوستی دادم اگر دوست داشتی قبول کن اونجا حرف بزنیم عزیزم)و دکتر نوریان منو به زندگی برگردوند و اگر با ایشون آشنا نشده بودم الان زنده نبودم ایشون تمام وقت و انرژیشون رو برای ما میذارن درسال فقط یه بار مسافرت میرن اونم فقط چون انرژیشون برگرده و بتونن به ما کمک کنن مگر اینکه مسافرت کاری پیش بیاد یا شاید عجیب باشه اما حتی رنگ لاک و اکسسوری که انتخواب میکنن رو دقت میکنن که چیزی باشه که احساس خوب رو به ما منتقل کنه و حتی همین دوران تعطیلات عید هم باز هم برامون پست های اموزنده میذارن یا پرسش میذارن جوابارو تحلیل میکنن هرجوری که بتونن کمک روحی یا هر جور کمک دیگه که تواناییش رو داشته باشن دریغ نمیکنن تو تمام دوران کرونا تو برف و هر شرایط سختی هم باشه بازم میان هیچ وقت راجب مشکلات مراجعانشون با کسی صحبت نمیکنن حتی کد نویسی میکنن که کسی خوند متوجه نشه در حالی که من تو همون کلینیکی میرم خیلی دیدم دکترا پشت مراجعانشون حرف میزنن حتی جاهای دیگه هم دیدم متاسفانه پیش اون میتونم خوده خودم باشم چون نه قضاوت می‌کنه نه مسخرم می‌کنه نه پشتم حرف میزنه باهام گرم و صمیمیه تو چشماش چشمای به دلسوزی مهربونی و عشق مامانمو بیمنم آغوشش هر بار احساس عمیق تری بهم میده همون آرامشی که تنها میشه در آغوش مادر و خدا تجربه کرد از هر نظر فرشته است جوری که بهش بار ها گفتم اگر آدمایی که تو خیابون از کنارش می‌گذرن بدونن چه فرشته ای بغلش میکنن و دیگه ولش نمیکنن بهم قول داد بعد درمان کاملم پوسته خیلی خوبم بشه خواهرم بشه و بازم بتونم ببینمش آنقدر عاشقشم که مدام براش متن مینویسم و میفرستم یا به هر بهانه ای براش هدیه میخرم مثلا چند وقت پیش یکی از دوستام برای دوستش هدیه خرید من دلم خواست برای اون بخرم جوریم که مامانم میگه تو برای هدیه دادن بهش مناسبت درست میکنی به خودشم گفتم نمیتونم هیچ تفاوتی بین عشقی که به شما و مامانم دارم بزارم چون شماهم منو بزرگ کردین برام مثل خواهره بزرگتریه که مثل مادر مادری می‌کنه غم یا خوشحالی رو از چشمام میخونه البته درسته سنش کمه اما کمه کم ده ساله تراپیست و خب طبیعی تجربش زیاد باشه درمانگره تروما های سنگین و خاطرات گذشته است تخصصش هم emdr گاهی ما فقط احتیاج داریم یکی دوسمون داشته باشه و بهمون احساسه امنیت بده تا بتونیم حرف بزنیم که خب دکتر نوریان این جوری هست منم خیلی خیلی بیش از حد رو حرف زدنت حساس بودم و خیلی زود بهم میریختم و واکنش هام خیلی خیلی بد بود اما چون درکم کرد هیچ وقت کوچیک ترین حرفی نزد ناراحتم کنه اسمش فامیلیش ماهه تولدش همه انگار انتخواب شدن تا شخصیت این فرشته مهربون رو نشون بدن بخدا اگر بخوام از خوبیشون حرف بزنم باید یه کتاب چند جلدی بنویسم

عذر میخوام عزیزم زیاد نوشتم اصلا نمیتونم دربارش کم توضیح بدم همیشه طولانی میشه چون اون چشما اون قلب مهربون فراتر از یه خط تعریفه من خصوصیات دریارو تو این فرشته پیدا کردم و همیشه میگم خدارو شکر اون همه اتفاق تلخ برام افتاد همیشه میگفتن چرا آنقدر اذیت شدم من که آدمه بدی نیستم اما مثل این که خدا می‌خواسته فرشتشو بهم هدیه بده اگر اون تلخی ها نبود من خواهرمو پیدا نمی‌کردم اصلا یکی از دلیل هایی که دیگه به نام بودی خودم فکر نمیکنم وجود عشقمه حیف تو این دنیا نباشم نتونم بغلش کنم و هر دفعه دیدمش بهش بگم چقدر عاشقشم و ذوق خوشحالی رو تو نگاهش ببینمو اونم بهم بگه چقدر دوسم داره و دوست داره باهم دوست بمونیم حیف بود اگر نمیتونستم به هر بهانه براش هدیه بگیرم و ذوق کنم از خوشحالیش حیف بود اگر خنده های از ته دلش رو چه پیشم باشه چه جای دیگه نبینم 

قربونت برم مهربونم دقیقا خیلی ارزشمنده مثل این میمونه که یه نفر سال ها زندانه و زمانی که آزاد میشه آزادی رو بیشتر از بقیه کسانی که آزاد زندگی کردن احساس میکنه و بیشتر ازش لذت می‌بره افسردگی و اختلال های روانیم همینه ماهایی که تجربشون کردیم و حالا از اون قل و زنجیر ها رها شدیم زندگی رو متفاوت از بقیه میبینیم💜😍❤️