عشق یک بار به من گفت: برو! گفتم: چشم
عقل صد بار به من گفت: نرو! نشنیدم
سال ها درد کشیدم که به دردم بخوری
آخرش رفتی و از درد به خود پیچیدم
آه ای کعبهی از چشمِ خدا افتاده
کاش اینقدر به دورِ تو نمیچرخیدم
اینکه بخشیدهامت فرقِ میانِ من و توست
من اگر مثلِ تو بودم که نمیبخشیدم
داستانِ من و زیباییِ تو یک خط است:
"بچگی کردم و از لای لجن گُل چیدم"