یه فامیل تقریبا دور داریم از یه شهر دیگه اومدن برای عید بعد ماشین مارو همش ازمون میخوان ماهم نتونستیم نه بگیم بهشون حالا یبار دوبار هم نبوده عیده خودمون هم بشدت لازمش داریم امروز تو بارون خرید داشتیم مدت طولانی منتظر آژانس موندیم نتونستیم بریم بیرون چون ماشینمون پیش اونا بود الانم چند ساعته نشستیم منتظر نمیدونیم میارنش یا نه ماشینمون نو هست تازه خریدیم خیلی اعصابم خورده تعارف یبار دوباره نه هر روز الان از صبح بردن نیوردن احتمالا نیارن کلا شما بودین چیکار میکردین؟
" تو مرا آزردی !...که خودم کوچ کنم از شهرت !تو خیالت راحت !میروم از قلبت!میشوم دورترین خاطره در شبهایت !تو به من میخندی !و به خود میگویی ، باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...برنمی گردم ، نه !میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد ...عشق زیباست و حرمت دارد ... " (سهراب سپهری)
عجب آدم پرویی هست.من بودم قید فامیلی رو میزدم و قطع رابطه میکردم. زنگ بزنید و با اعتماد به نفس کامل ماشین رو بگیرید و دیگه هم جواب تماس رو ندید و خودتون رو جمع کن کنید تا برگردن.دیگه هم باهاشون رابطه نداشته باش