2777
2789
عنوان

دیشب توی خواب .....

| مشاهده متن کامل بحث + 664 بازدید | 40 پست
پس چطور میگن جون دادن خیلی سخته ؟

گفتم سخت نیست 

همینکه خودم و روی تخت با چشم های بسته از بالا میدیدم و ثانیه به ثانیه گذر زمان رو حس میکردم 

این یعنی من مرگ خودم و دیدم 

بیا به جرم عاشقی بکش منو نرو 💔نگاه کن این آن نحیف و زار و خسته رو 💔تو رو به جون خاطرات خودمون بمون 💔...بیا و راحتم کن از نگاه آدما ... نذار بگیر دامنم رو آه آدما 💔بگو چرا باید بسوزه لحظه های من بخاطر نگاه اشتباه آدم ها 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

راس میگی ؟ میشه بگی چی دیدی اونجا ؟ ینی ی دنیای دیگه داریم ؟ این دنیا واقعیته یا خواب ؟ مردن چجو ...

من کرونا گرفته بودم 

کلا خانوادگی گرفته بودیم 

ریه هامم کمی درگیر شده بود ... دو هفته توخونه بودیم و میترسیدیم بریم بیمارستان ... من پدرم گفت بیا پذیرایی بخواب که حواسمون بهت باشه یهو حالت بد نشه 

اتفاقا نزدیکای غروب به قدری تب و لرز کردم که درست نمیتونستم جایی و ببینم 

گوش ندادم به حرف پدرم و تو اتاقم رو تختم خوابیدم قبل خواب گریه میکردم و میگفتم خدا خسته شدم یا جونمو بگیر یا خوبم کن ... مادرمم حالش مثل من بد بود ... نصف شب ساعت دو دوباره تب  کردم بدنم از داغی بی حس شده بود ... از داغی زیاد ناله میکردم ... کم کم حس کردم قلبم ضعیف تر میزنع و حس خوشحالی داشتم و تو دلم میگفتم خداروشکر بالاخره خلاص شدم ... کم کم بیهوش شدم و خودم و از بالا دیدم ... چشمام بسته ست ... همون شب مادرم خواب دیده بود که روی پشت بوم مسجد محله ایستاده و یک سید اذان میگه اونجا مادرم دعا می‌کنه که ما سلامتیمون و به دست بیاریم .... و یک دلیلی که برگشتم همین دعای مادرم بود ... اتفاقا همزمان هم بیدار شدیم از خواب 


هنوز ادامه داره که چه اتفاقاتی افتاد ... اگر خواستی برات میگم ....

بیا به جرم عاشقی بکش منو نرو 💔نگاه کن این آن نحیف و زار و خسته رو 💔تو رو به جون خاطرات خودمون بمون 💔...بیا و راحتم کن از نگاه آدما ... نذار بگیر دامنم رو آه آدما 💔بگو چرا باید بسوزه لحظه های من بخاطر نگاه اشتباه آدم ها 

پس حتما خدا نخواسته زجر بکشی 

جدا شدن روح از بدن اصلا سختی نداره 

بیا به جرم عاشقی بکش منو نرو 💔نگاه کن این آن نحیف و زار و خسته رو 💔تو رو به جون خاطرات خودمون بمون 💔...بیا و راحتم کن از نگاه آدما ... نذار بگیر دامنم رو آه آدما 💔بگو چرا باید بسوزه لحظه های من بخاطر نگاه اشتباه آدم ها 

من کرونا گرفته بودم  کلا خانوادگی گرفته بودیم  ریه هامم کمی درگیر شده بود ... دو هفته تو ...


آره اتفاقا خیلی دلم میخواد ..بگو لطفا


چه مادر دلسوزی خدا حفظش کنه براتون عزیزم

آره اتفاقا خیلی دلم میخواد ..بگو لطفا چه مادر دلسوزی خدا حفظش کنه براتون عزیزم

ما خونمون به حسینه نزدیکه .. اون موقع محرم بود صدای روضه خواندن میومد وقتی صدای روضه شنیدم گفتم یا فاطمه یا رقیه شما به دادم برسید و بعدش خوابیدم 

جالبه از خدا خواستم جونمو بگیره اما از ائمه نجات خواستم درست وقتی که داشتم بیهوش میشدم و خودم رو از بالا میدیدم . متوجه شدم یکی دستش روی پیشمونیم گذاشت ... با قرار گرفتن دست باعث شد دوباره نفس نفس بزنم و نفسام برگرده ...ناراحت شدم که دوباره دردام شروع شد ... اینقدر حالم بد بود که همش با خودم تجزیه تحلیل میکردم این خانوم کی بود منو نجات داد... من بین مرگ و زندگی گیر افتاده بودم ... همچنین کامل گذر زمان رو می‌فهمیدم .. ثانیه به ثانیه زمان می‌گذشت و من خودم میدونستم چقدر گذشت نزدیک دو ساعت حضرت رقیه بالا سرم بود و زیر سرم و می‌گرفت بهم قرص با آب میداد ... گفتم به اون خانوم که دارم میمیرم گفت خوب میشی ... بعد دوساعت چشمامو باز کردم دیدم دو تا آقا یکی قد بلند یکی کوتاه کنار  دیوار در اتاق ایستادند ... یکی اینقدر قدش بلند بود که صورتش رو ندیدم ... اون یکی هم چهرش یادم نمیاد اما دیدمش ... حضرت رقیه هم چهره اش رو ندیدم .. اما چادر پوشیده بود ... وقتی نفسم منظم شد و چشمام باز شد چند بار پلک زدم دیدم حضرت رقیه از اتاقم رفت پشتش به من بود ..

اینو نگفتم یعنی کات کردم گفتم شاید باور نکنی یا اعتقادی نداشته باشی اما از یطرف گفتم شاید تاثیر داشته باشه برات ... فقط خدا می‌دونه که حرفام کاملا حقیقت داره .. حتی اون موقع نماز هم نمیخوندم که کم کم شروع کردم 

بیا به جرم عاشقی بکش منو نرو 💔نگاه کن این آن نحیف و زار و خسته رو 💔تو رو به جون خاطرات خودمون بمون 💔...بیا و راحتم کن از نگاه آدما ... نذار بگیر دامنم رو آه آدما 💔بگو چرا باید بسوزه لحظه های من بخاطر نگاه اشتباه آدم ها 

ما خونمون به حسینه نزدیکه .. اون موقع محرم بود صدای روضه خواندن میومد وقتی صدای روضه شنیدم گفتم یا ف ...


چقدر جالب و آرامبخش 

من خیلی از مرگ میترسم نه اینکه از مردن بترسم میترسم بدون توشه سفر برم اون دنیا همیشه میگم خدایا کمکم کن نماز روزه مو بگیرم و دست خالی نیام پیشت 

واسه این همیشه گوشه ذهنم بخشی از فکرم  ب اون دنیا میرسه 


هر حرفی رو زدی اتفاقا باور کردم چرا باور نکنم 

همه ک دروغگو از آب درنمیان ولی برام جالب بود تجربتو بگی و ممنون عزیزم ک وقت گذاشتی اون همه رو برام نوشتی برام ارزشمنده 🌹🌹🌹🌹


کاش منم بتونم کمکم نمازهامو بخونم و غیبت نکنم وای غیبت خیلی گناه بزرگیه 😫😫😫

انشالله خدا همه رو ببخشه .

بازم مرسی عزیزم😊😊😊

چقدر جالب و آرامبخش  من خیلی از مرگ میترسم نه اینکه از مردن بترسم میترسم بدون توشه سفر برم اون ...

عزیزم انشالله که تو هم با توشه خوب از دنیا بری ❤️❤️

بیا به جرم عاشقی بکش منو نرو 💔نگاه کن این آن نحیف و زار و خسته رو 💔تو رو به جون خاطرات خودمون بمون 💔...بیا و راحتم کن از نگاه آدما ... نذار بگیر دامنم رو آه آدما 💔بگو چرا باید بسوزه لحظه های من بخاطر نگاه اشتباه آدم ها 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز