من یکی از همکلاسیامو رو دوست دارم که ۱۰ ماه از من کوچیکتره.من ساکن یه کلان شهرم و اون پسر از یکی از روستاهای اطراف شهرمون دانشگاه شهر ما قبول شده.ما به عنوان دوتا دوست با هم صحبت میکنیم.من بهش علاقه دارم و متوجه شدم اونم یه جورایی همینطوره.با اینکه روستا بوده اما ۳ سال دبیرستانشو تو بهترین مدرسه شهر نزدیکشون درس خونده و خیلی سختی کشیده.از نظر ظاهر متوسطه و قد بلنده.اخلاقاش عین خود منه.به حدی شبیه که وقتی صحبت میکنیم حتی خیلی وقتا از وسط حرفای همو میتونیم حدس بزنیم.دلم میخواد باهاش باشم اما از اینده ارتباطمون میترسم.اینطور که میگفت هنوز خیلی از رسم و رسوم تو روستاشون موقع ازدواج هست.میترسم بعدا خانواده هامون قبول نکنن.به نظرتون کار درست چیه؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ببین خودم تو یه محیطی زندگی میکنم ک ی سری رسما هنوز هست و واقعا زندگیا ب سختی و مشقت میگذره م ...
درسته صحبتاتون منم به خاطر همین تردید دارم.هم اینکه من ازش ۱۰ ماه بزرگترم هم خانوادش.اما خودش خیلی امروزیه و خیلی درکم میکنه.دلمون میخواد مهاجرت کنیم.واقعا نمیدونم چیکار باید بکنم
سنمون زیاد نیست و اگر بخوایم ارتباطمونو جدی کنیم ۵ یا ۶ سال دیگه میشه
هرچقدر که باهام باشید بازم کمه چرا که بعضی از خصوصیات همدیگه رو نمیتونید بدونید و زیر یک سقف متوجه میشوید اونوقت هم خیلی دیره بهترین راه تست شخصیت توسط یک مشاور خوب هستش