2777
2789

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

الان انقد گریه کردم و ناراحتم نمی دونم چیکار کنم🥲

فقط خدا کمکت کنه

تو همچین شرایطی بودم می فهممت

چقدر برات غصم شد

برو تاپیکم که مربوط به دعا هست 

شروع کن به خوندن 

خودم مشکلم اینطوری حل شد

امضام مربوط به همین مشکل بود 

یهو معجزه شد 

به خدا اعتماد کن


تا حالا شده حس کنی خدا داره پا به پات اشک می ریزه؟اون موقعی که حاجتی داری و به صلاحت نیست و بی تابی می کنی میگی خدایا آخه چرا؟خدا برای غصه خوردنت برای عجول بودنت برای بی تابیت پا به پات اشک می ریزه . من این لحظه رو حس کردم 💛🧡❤
چیشد قشنگ بگو

شوهرم راضی کردم اومدیم خونه بابام اینا شهرستان بعد شیرینی گرفتیم و گل اومدیم نشستیم پدرم خیلئییی جدی بود بعد شوهرم بهش گف که آقای .... من قصد بدی نداشتم ببخشید اگه بد صحبت کردم یا باعث شد کدورتی پیش بیاد

شوهرم راضی کردم اومدیم خونه بابام اینا شهرستان بعد شیرینی گرفتیم و گل اومدیم نشستیم پدرم خیلئییی جدی ...

پدرمم خیلییی خشک و سرد گف خب برای چی الان اومدید شوهرمم گف اومدم این کدورت بر طرف بشه دلخوری پیش نیاد بالاخره من کوچیک ترم گفتم من خدمت برسم پدرمم گف اگه اومدی منت نزار سر من چرا انتظار داشتی که من با این سنم بیام الآنم هیچ حرفی باهات ندارم آشتی هم نمی کنم عروسیتونم نمیام برید بیرون

[QUOTE=280717988]پدرمم خیلییی خشک و سرد گف خب برای چی الان اومدید شوهرمم گف اومدم این کدورت بر طرف بشه دلخوری پیش نیا ...[/QUOTاصلا من موندممم هی میگفتم بابا زشت این همه راه اومدیم میگف تو میخای بمون ولی شوهرت جایی اینجا ندارن دیگه دلم باهاش صاف نمیشه توام طلاقت بگیر این مرد مرد زندگی نیست شوهر نمیشه برا تو انقدد دلم شکست🥲

[QUOTE=280717988]پدرمم خیلییی خشک و سرد گف خب برای چی الان اومدید شوهرمم گف اومدم این کدورت بر طرف ب ...

با شوهرم نمیشد حرف بزنی عصبانی بود خیلی هیچی نگف بلند شدیم اومدیم بیرون رفتیم هتل خابیدیم فرداش برگشتیم تو راه ی کلمه حرف نزدیم اصلااا هیچی منم دیگه قشنگ دق کردم

با شوهرم نمیشد حرف بزنی عصبانی بود خیلی هیچی نگف بلند شدیم اومدیم بیرون رفتیم هتل خابیدیم فرداش برگش ...

وقتی رسیدیم خونه شوهرم بهم گفت من این کار برای تو کردم ولی از الان به بعد دیگه ازم نخواه که برم به پدرت اصرار کنم که باهام آشتی کنه یا توی مراسم عروسیمون بیاد دور این پدر خط بکش این فقط دنبال بهونه بود منم گریههه

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز